شعر و داستانکتابخانه

کتاب صوتی «مثل‌ها و قصه‌هایشان»


کتاب صوتی مثل‌ها و قصه‌هایشان بهمن در سال ۱۳۹۸ توسط انتشارات نوین کتاب منتشر شد. گویندگان این کتاب صوتی بهرام شاه محمدلو، مریم نشیبا و مصطفی رحماندوست هستند. 

مدرسه آنلاین- کتاب صوتی مثل‌ها و قصه‌هایشان توسط مصطفی رحماندوست نوشته شده‌است. این کتاب در سال ۱۳۹۸ منتشر شد. مصطفی رحماندوست یکی از کسانی است که در جهت اعتلای فرهنگ و زنده نگه‌داشتن آن بسیار تلاش می‌کند. او تمام ضرب المثل‌های ایرانی با داستان‌های آن را جمع آوردی کرده و در یک مجموعه بسیار قوی منتشر کرده‌است‌. مجموعه صوتی مثل‌ها و قصه‌هایشان به تفکیک ماهها تقسیم بندی شده‌اند. هر کتاب مربوط به یکی از ماه‌های سال است. به علاوه هر کتاب سی فصل دارد. این سی فصل برای سی روز یک ماه نوشته‌ شده‌اند. در واقع مجموعه کتاب‌های مثل‌ها و قصه‌هایشان برای کوکان نوشته شده‌اند. هدف مصطفی رحماندوست از جمع آوری این متون آموزش ضرب‌المثلهای ایرانی به کودکان بوده‌است. کودکان ایرانی باید فرهنگ و ادبیات اصیل را از کودکی بیاموزند. فرهنگ کشور ما یکی از غنی‌ترین و با قدمت‌ترین فرهنگ‌ها در دنیا است. به همین دلیل باید از کودکی تمامی جزئیات را به آن‌ها آموزش داد. در دنیایی که شبکه‌های مجازی و سبک متفاوت زندگی تمام تلاش خود را برای همسان سازی فرهنگ‌ها انجام می‌دهند. همه والدین و ادبیان باید تلاش خود را برای زنده کردن ادبیات و فرهنگ انجام دهند. در پشت تمامی ضرب‌المثل‌های ایرانی داستانی نهفته است که برای فهم بهتر، باید داستان‌ها را نیز بخوانیم. داستان‌ها نه از برای فقط پند و نصیحت بلکه از برای آشنایی کودکان با زندگی نیکان نوشته‌ شده‌اند. در اینجا به اختصار سه قصهی شیرین از ضرب‌المثلها را برای آشنایی بیشتر با فضای کتاب بیان می‌کنیم. این کتاب جزء قصههای زمستان است.

در دهمین شب، از شب‌های سرد بهمن ماه داستان حضرت یوسف نقل شده‌است. زمانی که حضرت یوست به پیامبری مبعوث شد، پدرش او را بسیار بلند مرتبه و عزیز کرد‌. اما برادرانش همیشه از این موضوع ناراحت بودند. زیر پدرشان یوست را بیشتر از آن‌ها دوست داشت‌. در نهایت برادران تصمیم گرفتند که یوسف را از خود دور کنند. آن‌ها به بهانه رفتن به چرا همراه برادرانش، یوسف را با خود بردند‌‌. او را در چاهی افکنده و پیراهنش را به خون کبوتری آغشته کردند. برادران ظالم پیراهن را برای پدر آوردند و تمام داستان خیالی خود را درمورد گرگ و یوسف تعریف کردند. حضرت یوست نجات پیدا کرد و عزیز مصر شد. اما از آن زمان تاکنون در وصف کسی که بی‌گناه است، اما شواهد علیه اوست می گویند: گرگ دهن آلوده و یوسف ندریده.

در بیست و هشتمین شب از بهمن ماه داستان زن خسیسی را می‌شنویم. زن خسیس برای اینکه می‌ترسید در آینده بدون پول و فقیر بماند، غذای درست و حسابی برای خود و شوهرش درست نمی‌کرد. شوهرش نیز همیشه از این مسئله ناراحت بود. بالاخره روزی رسید که مرد در بستر بیماری افتاد‌. اما زن همچنان به شوهر بیمارش غذای خوبی نمی‌داد. به یکباره مرد از گرسنگی و ضعف درگذشت‌‌. زن که باورش نمی‌شد چندین قرص نان را بروی سینه همسرش گذاشت بلکه بیدار شود‌.اما بسیار دیر شده بود. از آن زمان به بعد به کسی که در زندگی ارزش و احترامی ندارند اما پس از مرگ عزیز می‌شوند، میگویند که: یکی از گرسنگی مرد آنوقت دوتا دوتا نان بالای سرش می‌گذاشتند.

این کتاب را می توانید از سایت فیدیبو تهیه کنید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا