شعر و داستانکتابخانه

نامه عاشقانه نادر ابراهیمی به همسرش

نادر ابراهیمی نویسنده‌‌ معاصر ایرانی است که قلم گیرا و شیوایش او را خاص کرده است. از خصوصیت های مهم وی عاشق بودن است. عشقی که نه تنها در نوشته هایش بلکه در زندگی اش نیز جریان داشت و گواهش آن همه نامه عاشقانه ای است که برای همسرش نوشت و چهل نامه از میان آنها هم کتاب شد.

مدرسه آنلاین – نادر ابراهیمی متولد 1315 در تهران و از نوادری است که علاوه بر رمان‌ و داستان‌ کوتاه در زمینه‌ی فیلم‌سازی، ترانه‌سرایی، نمایشنامه‌نویسی، ترجمه، روزنامه‌نگاری و تدریس شاخه‌های هنری نیز فعالیت‌های زیادی داشته است. از وی کتاب‌های ماندگار زیادی مانند «یک عاشقانه‌ی آرام» و «آتش بدون دود» به جا مانده است.

همچنین وی کتابی دارد به نام «چهل نامه‌ی کوتاه به همسرم» که در این کتاب چهل نامه برای فرزانه منصوری نوشته است. این کتاب نمایش اوج احساس این نویسنده‌ است و خواندن این نامه‌ها درس عشق می‌دهد. ابراهیمی در این کتاب اثبات می‌کند که می‌توان یک عمر عاشقی کرد و به‌دور از روزمرگی، عاشق ماند.

او که در توصیف عشق تبحر خاصی دارد در نامه هفتم به همسرش می نویسد:

«عزیز من

مدتی است می خواهم از تو خواهش کنم بپذیری که بعضِ شبهای مهتابی، علیرغمِ جمیعِ مشکلات و مشقات، قدری پیاده راه برویم – دوش به دوشِ هم. شبگردی، بی شک، بخش های فرسوده ی روح را نوسازی می کند و تن را برای تحمل دشواری ها، پرتوان.

از این گذشته، به هنگامِ گزمه رفتن های شبانه، ما فرصتِ حرف زدن درباره ی بسیاری چیزها را پیدا خواهیم کرد.

نترس بانوی من! هیچکس از ما نخواهد پرسید که با هم چه نسبتی داریم و چرا تنگاتنگِ هم، در خلوت، زیر نورِ بَدر، قدم می زنیم. هیچکس نخواهد پرسید؛ و تنها کسانی خواهند گفت: «این کارها برازنده ی جوانان است» که روح شان پیر شده باشد؛ و چیزی غم انگیزتر از پیریِ روح وجود ندارد. از مرگ هم صد بار بدتر است.

راستی، طلب فروشگاه محله را تمام و کمال دادم. حالا می توانی با خاطر اسوده از جلوی فروشگاه رَد شوی. هیچ نگاهی دیگر نگاهِ سرزنش بارِ طلب کاری نخواهد بود. مطمئن باش!

ضمناً همه ی چیزهایی را هم که فهرست کرده بودی، تمام و کمال خریدم: برنج، آردنخودچی، آرد سه صفر، ماکارونی، فلفل سیاه، زردچوبه، آبغوره، نبات، برگ بو، صابون، مایع ظرفشویی و دارچین (که چه عطرِ قدیمی یادانگیزی دارد)…

می بینی که چقدر خوب، منِ بی حافظه، نام تک تک چیزهایی را که خواسته بودی به خاطر سپردم؟

خُب…دیگر می توانی قدری آسوده باشی، و شبی از همین شبها، پیشنهاد یک پیاده روی کوتاه را به ما بدهی. ما، با اینکه خیلی کار داریم، پیشنهاد شما را خواهیم پذیرفت.

عزیز من!

ما هرگز آنقدر بدهکار نخواهیم شد که نتوانیم از پسِ بدهی هایمان برآییم، و هرگز آنقدر پیر نخواهیم شد که نتوانیم دوباره متولد شویم.

ما از زمانه عقب نخواهیم ماند، زمانه را به دنبال خود خواهیم کشید.

فقط کافی است که قدری دیگر هم از نَفَس نیفتیم.»

آنها که «آتش بدون دود» و «بار دیگر شهری که دوست می داشتم» را خوانده اند می دانند که آثار نادر ابراهیمی سرشار است از تعبیرات زیبایی که مدام می خواهی زیرشان خط بکشی یا روی برگه جداگانه بنویسی و به خاطر بسپری.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا