اگه به دنبال اسم دخترونهی ایرانی و اصیل هستی این پیشنهادها رو ببین
ایران، سرزمینی باستانی با فرهنگ و آداب و رسوم و ارزشهای اصیل همواره نمونۀ بارز یک ملت توسعه یافته در دوران باستان بوده است. بالطبع این سرزمین همۀ چیزهایش حاوی ارزش و مفهوم بوده و نامها نیز پرمحتوا بودهاند.
مدرسه آنلاین -نام در فرهنگ ما بسیار مهم بوده و بدان میبالیدهاند چنانکه در ادبیات ما به ویژه در شاهنامه این اهمیت را میبینیم. اگر به تازگی صاحب فرزند دختر شدهاید و به دنبال نام دختر ایرانی و اصیل و زیبا هستید با ما همراه باشید. از الف تا یاء نامهای دخترانۀ بسیار زیبایی آوردهایم.
اسمهای دخترانه ایرانی حرف الف
آبنوس : آبگینه
آترا : آذر – آتش – نام یکی از ماههای پاییز
آتریسا : آذرگون مانند آتش – دختری با چهره ای زیبا و برافروخته مرکب از آتری(تغییر یافته آذر-آتر-آتری)
آتش : آتش
آتوسا : نام یک شاهزاده ایرانی (دختر کورش همسر داریوش)
آذر : نهمین ماه ایرانی
آذرافروز : نام پسر مهرنوش پسر اسفندیار
آذرخش : صاعقه، نام روز نهم از ماه آذر
آذرگون : نام گلی است برنگ سرخ
آذرنوش : پاکدین
آرا : مخفف آراینده آرایشگر – زیور زینت
آراگل : آراینده گلها – زیبا کننده گلها
آراسته : آن که دارای صفتهای خوب اخلاقی است، آنچه آرایش شده و زینت و زیور داده شده است
آرام : آهسته ، ساکت ، سنگینی و وقار مکان خلوت
آرامش : (اسم مصدر از آرامیدن و آرمیدن)، فراغت، راحت، آسایش، صلح، آشتی، ایمنی، امنیت، سنگینی، وقار و طمأنینه
آرمینا : دختر همیشه پیروز – بانوی مقتدر – الهه زیبایی
آرایه : آرایش زیبایی
آرتمیس : زن هنرمند، نخستین زن دریانورد ، فرمانده نیروی دریایی خشایارشاه درنبرد با سربازان اسپارت
آرتینا : عاقل و زیرک (مونث آرتین)
آرزو : آرزو
آرشیدا : بانوی درخشان آریایی – بانوی آراسته و درخشان – مرکب از آر + شید + الف تانیس – آر به دومعنی به کار می رود اول
آرشین : نام یکی از زنان دوره هخامنشی می باشد که به کاردانی مشهور بوده و هم به معنای دوست داشتنی نیز می باشد
آرنیکا : آریایی ، نیک خو
آروشا : درخشان ، نورانی باهوش ، نام دختر داریوش سوم
آزاده : آزاد، رها
آزیتا : نام یک شاهزاده ایرانی
آزین : زینت آلات
آسا : مانند
آسمان : فضای بالای سر ما که آبی رنگ به نظر می رسد، نام روز بیست و هفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام کوهی در نزدیکی بندر نخیلو در ساحل خلیج فارس
آفرین : تشویق
آلاله : نام گلی
آناهیتا : الهه آب
آنیتا : آراستگی، مهربانی، خوشرویی (دوشیزه بسیار زیبا در اوستا)
آوا : صدا
آویزه : آویز
آهو : آهو
اختر : ستاره، نام گلی
افرا: ستایش کردن
افشید: شکوه خورشید
آپامه: خوشرنگ و آب
ارانوس: سیاره ارانوس
ارغوان : نام درختی که گل و شکوفه سرخ رنگ می دهد
ارکیده : رنگ ارغوانی روشن، نام گلی
ارمغان : هدیه
ارنواز : دارنده سخن سزاوار، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دو دختر جمشید پادشاه پیشدادی
افسار : تاج
افسانه : افسانه
افسون : طلسم و جادو
افشان : پاشیدن
الناز : الهه ناز
ایران : نام کشور ایران
ایران دخت : دختر ایران
اسمهای دخترانه ایرانی حرف ب
باران : قطرههای آب که بر اثر مایع شدن بخار آب موجود در جوّ زمین ایجاد میشود و بر زمین میریزد.
بانو : خانم، متشخص زن مجرد
بلور : کریستال
بنفشه : گل بنفشه
بوبک : دختر و دوشیزه هدهد، نام مرغ حضرت سلیمان
بوسه : بوس، بوسیدن
بهار : فصل بهار
بهارک : بهار کوچک
بهاره : آورنده بهار
بهناز : بهترین ناز
بهرخ : بهترین صورت
بیتا : منحصر بفرد
باختر : مغرب؛ به معنی ستاره است.
بادام : نام میوهای کوچک و کشیده با دو پوسته که یکی نرم و سبز بوده و دیگری سخت و چوبی است.
بادامک : بادام کوچک، نوعی درخت بادام
بارنک : نام درختی است.
بانوگشسب : از شخصیتهای شاهنامه،
بمانی : نامی که با آن طول عمر کودک را بخواهند.
بنفشه : نام گل، (به مجاز) مو، زلف؛
بهآفرید : نام دختر گشتاسپ پادشاه کیانی و خواهر اسفندیار
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف پ
پدیده : پدیده، جدید
پردیس : فردوس ، باغ، بستان
پرستو : اسم یک پرنده
پرند : ابریشم
پری : پری
پریرو : دارای صورتی همچون پری
پریا : جمع پری
پریچهر : دارای صورتی همچون پری
پریزاد : زاده پری
پریسا : مانند پری
پریوش : دارای صورتی همچون پری
پروانه : پروانه
پروین : نام یک صور فلکی
پگاه : سپیده دم
پوپک : نوعی پرنده
پوران : یکی از شخصیت های شاهنامه
پونه : نام گلی
اسم های دخترانۀ ایرانی حرف ت
تارا : ستاره
ترانه : آهنگ، نغمه
ترمه : نوعی پارچه با نقشهای بته جقه یا اسلیمی
توران : نام کشور دشمن ایران در شاهنامه
توکا : نوعی پرنده
تهمینه : یکی از شخصیتهای شاهنامه
تیدا : دختر خورشید ، زاییده خورشید ، دهتر زیبارو ، مرکب از تی به معنای خورشید و دا به معنای زاییده (اوستایی)
تینا : سفال
تابان : دارای نور و روشنی، درخشان، روشن
تاج بانو : ملکه، شاهزاده خانم
تاج خاتون : ملکه، شاهزاده خانم
تاج دخت : تاج (کلاه پادشاهی، افسر) + دخت (دختر)
تاج گل : آن که چون تاجی در رأس گلها است، زیبا
تاج ماه : آن که چون تاجی بر سر ماه است، بسیار زیبا
تاج مهر : آن که چون تاجی بر سر خورشید است، یا دسته گلی به شکل تاج، بسیار زیبا
تارا : ستاره، کوکب، مردمک چشم.
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف ث
ثریا : نام یک صور فلکی
ثریّا : معنی: پروین
ثمره : معنی: میوه؛ (به مجاز) نتیجه و حاصل
ثمین : معنی: گرانبها، قیمتی، گران
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف ج
جانان : معشوق، محبوب؛ خوب، زیباروی
جوانه : جوان، گل جوانه
جانا : ای جان، ای عزیز
جان افروز : (به مجاز) آسایش بخش روان
جهان خاتون : خاتون جهانیان، بانوی جهانیان، شاعره ایرانی در قرن هشتم
جهان بانو : بانوی جهانیان
جهان ماه : آن که در جهان چون ماه می درخشد، زیبا
جهان ناز : مایه افتخار جهان، فخر جهان
جهانتاب : آنچه به جهان نور و روشنایی میدهد، عالمتاب، نور دهنده جهان
جهاندخت : دختر شهره در عالم
جواهر : هر یک از سنگهای گرانبها مانند یاقوت و زمرد؛ (به مجاز) آن که وجودش بسیار عزیز و ارزشمند یا دوست داشتنی است.
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف چ
چیستا: فرشته دانش و معرفت (دختر زرتشت)
چلیپا: زلف معشوق
چامه : شعر، شعری که با آواز خوانده میشود.
چشمه : مکانی که آب زیرزمینی در آنجا به طور طبیعی در سطح زمین ظاهر میشود.
چکامه : شعر به ویژه قصیده.
چکاوک : پرندهای خوش آواز و کمی بزرگتر از گنجشک که تاج بر سر دارد.
چیچک : گل
چیستا: فرشته دانش و خرد
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف ح
حریر : ابریشم
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف خ
خاطره : یاد، یادگاری
خندان : خندان
خجسته
خورشید: آفتاب
خاتون : لقب زنان اشرافی، لقب همسر خاقان چین که انوشیروان دختر او را به همسری برگزید
خاور : (مخففِ خاوران) هم به معنی مشرق و هم به معنای مغرب است.
ختا : نام سرزمین چین شمالی که محل زندگی قبایل ترک بوده است.
خُتن : نام شهری در ترکستان شرقی و گاهی هم به تمام ترکستان چین اطلاق شده است، (به مجاز) زیباروی.
خانم گل : معنی: خانم (ترکی) + گل (فارسی) خانمی که از زیبایی و لطافت چون گل است.
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف د
دری : ستاره ای درخشان که مانند گوهر می درخشد
دلسا : همچو دل و قلب ، دارای احساس و عاطفه
دلارام : آرام دل
دلبر : ملیح، خوش قلب
دلکش : جذاب
دریا : دریا
دنیا : جهان
دردانه : بسیار محبوب و گرامی، عزیزکرده، ناز پرورده؛ نیز فرزند بسیار گرامی.
درسا : دُر= مروارید، لؤلؤ + سا (پسوند شباهت)، شبیه به دُر؛ (به مجاز) گران قیمت و ارزشمند.
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف ر
رامش : آرامش
رسا : پرمعنی
رکسانه (رکسانا) : روشنایی، نام شاهزاده ایرانی که اسکندر بخاطر او تخت جمشید را نابود کرد.
روان : روح، روان
رودابه : یک از شخصیت های شاهنامه، مادر رستم
روشنک : نور کوچک
روشنا: نور دهنده، روشن کننده
رها : نجات یافته، آزاد
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف ز
زعفران : گیاهی علفی، چند ساله و از خانواده زنبق که گلهای پاییزی سفید یا بنفش دارد.
زُلفا : منسوب به زلف؛نزدیکی و منزلت و قربَت.
زمانه : روزگار، چرخ
زمرد : نام سنگی قیمتی به رنگ سبز
زهره : نام سیارهای در منظومه شمسی
زینت : آذین، آرایش، پیرایه، تزیین، حلیه، زیب، زیور
زیور : آرایش، پیرایه
زری : حریر، زربافت
زرین : طلایی
زرین دخت : دختر طلایی
زویا
زیبا : زیبا، قشنگ
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف ژ
ژاله : شبنم
ژیلا : تگرگ
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف س
سارینا : خالص ، پاک
ساغر : جام شراب
ساناز : نام گلی
سپتا : خوب ، خوبی
سارینا : خالص، پاک
سایه : تاریکی نسبی، پناه، حمایت؛ حشمت و بزرگی.
سپیده : روشنی کم رنگ آسمان در افق مشرق قبل از طلوع آفتاب
ستاره : ؛ بخت و اقبال و نماد شخص مجلس آرا و زیبارو
ستایش : حمد و سپاس خداوند، شکرگزاری (به درگاه خداوند)؛ تعریف و تمجید
ستوده : آنکه او را ستودهاند؛ ستایش شده
سَرور : آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگران سِمَت بزرگی دارد؛ فرمانده، رئیس، بزرگ
سرور : شادمانی
ستیا : جهان ، هستی ، دنیا ، روزگار- بانوی نجیب و بلندمرتبه – لقب حضرت معصومه – کلمه گیتی در فارسی معاصر تغییر یافته همین اسم است (ریشه اوستایی)
سُرنا : به ضم سین و سکون ر ، نوعی ساز بادی چوبی از خانواده نی که در نقاره خانه ها و روزهای جشن و سرور می نوازند
سروناز : زن زیبا، درخت سروناز
سروین : شبیه سرو، مانند سرو
سمن : یاسمن
سمیرا : هدیۀ دریا
سودابه : یکی از شخصیت های شاهنامه
سوری : رز قرمز
سوزان : شعله ور، درحال سوختن، سوزاننده
سوسن : نام گلی
سوگند : قسم خوردن
سیما : صورت، رخ
سیمین : نقره ای
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف ش
شادان : شاد
شادی : شادی، خوشحالی
شاداب: تر و تازه
شاهین : سلطنتی
شبنم : شبنم ژاله
شراره : جرقه
شعله : شعله، آتش
شکوفه : شکوفه
شکوه : جلال، زرق و برق
شوکا : نوعی آهو
شکیبا: صبور و بردبار
شهربانو : بانوی شهر
شهرزاد : زاده شهر
شهرناز : عشق شهر
شهزاده : شاهزاده
شهلا : زن سیاه چشم
شهناز : عشق شاه
شیدا : عاشق، شیفته، دلداده
شیده : آفتاب، درخشان
شیرین : ظریف، شیرین شیرین
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف ط
طلا : طلا
اسم های دخترانه ایرانی حرف ع
عسل : عسل
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف غ
غزال : آهوی کوهی
غزاله : آهوی کوهی
غنچه : غنچه گل
اسمهای دخترانه ایرانی حرف ف
فرانک : یکی از شخصیتهای شاهنامه
فرحناز : خوشی
فرخنده : شاد
فرزانه : عاقل
فرشته : فرشته، پری
فرناز : عشوه گر
فرنگیس : یکی از شخصیت های شاهنامه
فروزان : درخشان
فروغ : روشنی
فریبا : ملیح
فریماه
فریده : پرارزش
فیروزه : فیروزه
فانیذ : پانیذ، قند، شکر
فرآذر : شکوه آتش
فرخ بانو : بانوی بزرگوار و فرخنده
فرخ تاج : فرخ (فارسی) + تاج (فارسی) مرکب از فرخ (مبارک) + تاج
فرخ چهر : دارای چهره فرخنده و مبارک
فرخ ماه : ماه خجسته و مبارک
فرخ ناز : مرکب از فرخ (مبارک) + ناز (غمزه)
فرخنده چهر : دارای چهره مبارک و خجسته
فردخت : مرکب از فر (شکوه) + دخت (دختر)
فردوس : معرب از فارسی، پردیس بهشت
فردیس: پردیس، بهشت
فرزان دخت : دختر فرزانه و دانا
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف ق
قاصدک : گل قاصدک
قدسی : مقدس، فرشته
قشنگ : زیبا، خوشگل
اسم های دخترانه ایرانی حرف ک
کتایون : یکی از شخصیت های شاهنامه
کیمیا : ماده ای که مس را به طلا تبدیل می کند
کتایون : نام زن کی گشتاسب در شاهنامه
کشور : سرزمینی دارای مرزهای مشخص
کیانا : طبیعت
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف گ
گردآفرید : یکی از شخصیت های شاهنامه
گردیا : یکی از شخصیت های شاهنامه
گلاره : چشمان
گلبانو : بانویی زیبا چون گل
گلبو : آن که بوی گل می دهد،از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی از همراهان رستم هرمزان پادشاه ساسانی
گلبرگ : هر یک از اجزای پوششی گل، چهره و رخسار
گلبهار : گل فصل بهار
گلپری
گلنار : گل انار، به زیبایی گل
گلی : رنگ قرمز گل رز
گیتا : نوعی آهنگ
گیتی : جهان، دنیا
گیسو : موی بلندسر
گردیه : از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام خواهر بهرام چوبین (سردار ساسانی)
گل آرا : زینت دهنده گل، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر روشنک بنا به بعضی نسخههای شاهنامه
گلاب : مایع خوشبویی که از تقطیر گل سرخ و آب به دست میآید.
گلابتون : رشتههای نازک طلا و نقره که همره تارهای ابریشم در زری بافی به کار میرود.
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف ل
لادن : نام گلی
لاله : گل لاله گلی است به شکل جام و سرخ رنگ، گونه سرخ و گلگون
لیلا : شبانه
لیلی : نام گلی
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف م
مانا : مانند
ماندانا : نام یک شاهزاده (مادر کوروش بزرگ)
مانی : نقاشی که خود را پیامبر معرفی کرد
ماه آفرین : آفریننده ماه، نام یکی از پهلوانان هم زمان با بابک خرم دین، نام همسر فتحعلی شاه قاجار
ماهدخت : وجوه ماه
ماهرخ : کسی که صورتش مانند ماه باشد
ماهگل: آن که چون ماه و گل زیباست، زیبا روی
مرجان : مرجان
مرمر : مرمر
ملکه : ملکه
منیژه : یکی از شخصیتهای شاهنامه
مروارید : مروارید
مژده : خبر خوش
مژگان : مژه ها
مستانه : مست
میشا : همیشه بهار، همیشه جوان
مهتا : همتای ماه، زیبا و درخشان چون ماه
مهتاب : مثال ماه
مهدیس: شبیه ماه، بسیار زیبا و سفید
مهدیسا: منسوب به مهدیس ، مانند ماه ، دختر زیبا ، بانویی با چهره ای درخشنده چون ماه مهر
مهر انگیز
مهر آذین: مرکب از مهر (خورشید) + آذین (آرایش)
مهر آسا : مانند خورشید
مهرسانا : مانند خورشید
مهر آفرین : آفریننده ی مهر و محبت و دوستی
مهر آگین : همراه با محبت
مهر آیین : دارای مهر و محبت و دوستی
مهربان : دارای محبت و عاطفه
مهرناز : نور آفتاب
مهرنوش : شنونده محبت، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر اسفندیار پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
مهری : خورشید، مهربان
مهسا : ماه، مهتاب
مهستی : درخت گل یاس
مهشید : (= ماه شید)، پرتو ماه، ماهتاب، ماه روشن و درخشان
مهلا : دوستانه، آهسته
مهناز : نور ماه، شکوه ماه
مهنوش : دارای زیبایی دائمی ، بسیار زیبا و ماندگار ، همچنین زیبا و شیرین
مهوش : مثال ماه، زیبایی
مهین : دختر ماه
میترا : نام یک الهه
میهن : وطن، زادگاه
مینا : ﮔﻠﯽ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﺳﻔﯿﺪ ﺑﺎ ﮔﻠﭽﻪ ﻫﺎﻯ ﮔﻠﺒﺮﮔﯽ، ﭘﺮﻧﺪﻩ اﻯ ﺷﺒﯿﻪ ﺳﺎر ﺑﺎ ﭘﺮﻫﺎﻯ رﻧﮕﺎرﻧﮓ
مینو : آﺳﻤﺎﻥ، ﺑﻬﺸﺖ
مانِلی : در گویش مازندران بمان برایم، نامی دخترانه در شمال ایران، نام پسری در شعری از نیما یوشیج
ماهدخت : دختر ماه، دختری که مانند ماه است؛ (به مجاز) زیبارو
ماهک : خوبروی کوچک، معشوقک زیباروی و یا خوبروی دوست داشتنی
ماه گل : گلِ ماه؛ (به مجاز) زیبارو
ماهناز : (ماه + ناز = قشنگ، زیبا) ماهروی زیبا
مژان : نرگس نیمه شکفته
مژده : خبر خوش و شادی بخش، بشارت
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف ن
ناربن : درخت انار
ناردانه : ناردانا، دانه انار
نارگل : گل انار، آن که چون گل لطیف و زیبا است.
نازگل : دختری که مانند گل زیبا و لطیف و ناز است
نازنین : خوش قلب
نازی : زیبا
نازیلا : زیبا
نازبانو : بانوی زیبا و عشوه گر
نازگل
ناهید : ونوس، ستاره زهره
ندا : صدا
نرگس : نام گلی خوشبو و زینتی با گلبرگهای سفید و زرد
نسترن : نام گلی شبیه رز به رنگهای صورتی، سفید و زرد
نسرین : رز وحشی
نفس : مایه زندگی – عمل دو بازدم را گویند – کسی که وجودش مانند نفس کشیدن برای زندگی لازم است
نغمه : ترانه، آهنگ
نگار : خوش قلب ، نقش، تصویر، زیور، زینت، دختر یا زن زیباروی
نگین : سنگ یا فلزی زینتی و قیمتی که بر روی انگشتر، گوشواره، گردن بند و جواهرات کار می گذارند
نوا : نوا نوش
نوشین : شیرین
نهال : درخت یا درختچه نورس که تازه نشانده شده است
نیایش : دعا ، عبادت، راز و نیاز
نیکو : خوب، زیبا
نیکی : خوبی
نیلسا : شبیه به نیل
نیلوفر : نام گلی زنبق آبی
نیوشا : شنونده
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف و
ونوشه : گل بنفشه
ویدا : آشکار
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف ه
هدیه : هدیه
هستی : وجود
هما : پرنده ای افسانه ای
هنگامه : حیرت انگیز
هیلا : پرندهای شکاری کوچکتر از باز را گویند.
همدم
اسمهای دخترانۀ ایرانی حرف ی
یاس : گل یاس
یاسمن : گل یاس
یاسمین : یاسمن
یاسمینا : یاس و مینا گلی به رنگهای سفید، زرد، و کبود
یسنا : حمد و ستایش خداوند – نام یکی از بخش های اوستا است
یکتا : تنها، یگانه
یگانه : تنها، یگانه
یلدا : بلندترین شب سال