زنگ تفریحشعر و داستان

حکایت زاهد و گوسپند

حکایت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکته‌ای اخلاقی نهفته است. ادبیات فارسی ما سرشار از حکایات زیبای ادبی و اخلاقی است. داستان هایی که پند و اندرز می دهد و زیبایی های ادبی و زبانی آن گفتار و نوشتار خواننده را روان و زیبا می کند.

در مدرسه آنلاین حکایاتی از متون ادبی فارسی برای شما انتخاب و هر چند وقت یکبار منتشر می کنیم. در زیر حکایتی از کلیله و دمنه به شما تقدیم می کنیم.

آورده اند که زاهدی از جهت قربان گوسپندی خرید، در راه قومی بدیدند، طمع کردند و با یکدیگر قرار دادند که او را بفریبند و گوسپند بِبَرند. پس یک تن از پیش درآمد و گفت:‌ ای شیخ این سگ از کجا می‌آری.

دیگری بدو بگذشت و گفت: شیخ مگر عزم شکار دارد؟ سیّم بدو پیوست و گفت: این مرد در کسوۀ اهل صلاح است، امّا زاهد نمی‌نماید، که زاهد را با سگ صحبت نباشد و دست و جامۀ خویش را از او صیانت واجب دارد. از این نسق هر کس چیزی گفت: تا شکّی در دل او افتاد و خود را متهم گردانید و گفت: شاید بود که فروشندۀ این جادو بوده است و چشم بندی کرده؛ در حال گوسپند بگذاشت و برفت و آن جماعت بِبُردند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا