زنگ تفریحشعر و داستان

اشعار شعبانیه؛ وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی

شعر و نثرها و داستان‌های زیبا ادبیات یک جامعه را تشکیل می‌دهد. خواندن شعر به خودی خود و به طور نامحسوس، باعث پرورش و لطافت روح انسان می شود و ذوق را بارور می سازد.

مدرسه آنلاین می کوشد به قدر وسعش شعرهای خوب را با شما به اشتراک بگذارد. اشعار آیینی در جامعۀ شیعۀ ما از حلاوت خاصی برخوردار است، به ویژه در مناسبت‌های مذهبی این شیرینی دو چندان می‌شود. به مناسبت ولادت حضرت ابالفضل العباس علیه‌السلام شعرهای آیینی از شاعران کشور برایتان انتخاب کرده‌ایم. 

نه در توصیف شاعر‌ها، نه در آواز عشاقی
تو افزون تر از اندیشه، فراوان تر از اغراقی

وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی
ندارند این صفت‌ها جز تو دیگر هیچ مصداقی

به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان
یزید آنجا که می‌گوید الایاایها الساقی

تمام کودکان معراج را توصیف می‌کردند
مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی

چنان رفتی که حتی سایه‌ات از رفتنت جا ماند
رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی

فرار از تو فراری می‌شود در عرصۀ میدان
چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی

بدون دست می‌آیی و از دستت گریزانند
پراز زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی

به سوی خیمه‌ها یا «عدتی فی شدتی» برگرد
که تو بی مشک سقایی، که تو بی دست رزاقی

شنیدم بغض بی گریه به آتش می‌کشد جان را
بماند باقی روضه درون سینه‌ام باقی

«سید حمیدرضا برقعی»

*******************

مشک تو اقیانوس را سیراب خواهد کرد
هُرم نفس هایت زمین را آب خواهد کرد

دریا برای دیدنت آغوش وا کرده‌ست
دیوانه ات، مرز جنون را جا‌به‍‌جا کرده‌ست

خورشیدی و سیاره‌ها دور تو می‌گردند
سلطانی و شاه و گدا دور تو می‌گردند

افلاک را گشتم، نداری هیچ مانندی
یعنی تماشایی‌ترین خلق خداوندی

در آسمان کربلا زیباترین ماهی
مصداق عبد الصالحی، فانیّ فی اللهی

ای تکیه‌گاه آسمان، ای حافظ پرچم
بالاتر از دست تو دستی نیست در عالم

حُر را نگاه لطف تو مانند عابس کرد
در چشم تو نور علی را می‌توان حس کرد

با دیدنت دنیا زبانش بند می آید
روی لب ارباب مان لبخند می آید

پای تو می‌ریزد خدا دار و ندارش را
حیدر به دستت می‌سپارد ذوالفقارش را

نبض زمین و آسمان در دست های توست
بی شک تمام کهکشان‌ها زیر پای توست

باران عشقی! قبله ی امواج دریایی
هر جا که حرفی از جوانمردی ست آنجایی

در آسمان علقمه پرواز خواهی کرد
با دست های خود گره‌ها باز خواهی کرد

با دست‌هایی که برآنها بوسه زد حیدر
با دست‌هایی که شود گهواره اصغر . ..

قبل از ازل بودی… شبیه حیدر و زهرا
پلکی زدی و بعد از آن آغاز شد دنیا

با یک نگاهت آسمان را آفریدی، بعد
از روح خود در جسم این دنیا دمیدی، بعد

مشکی به دوش انداختی، سقا شدی… سقا
زانو زدی در پیشگاه زینب کبری

ای آنکه می‌گردی به گِرد محمل زینب
با دیدنت آرام می‌گیرد دل زینب

از پیشگاهت قطره، اقیانوس برگشته
کی سائلی از کوی تو مأیوس برگشته

دست کریمت عالمی را بندۀ خود کرد
لب‌های خشکت آب را شرمندۀ خود کرد

«احسان نرگسی رضاپور»

**************

گرفتارم، گرفتارم ابالفضل

گره افتاده در کارم ابالفضل

دعایی کن، دوباره چند وقتی است

هوای کربلا دارم ابالفضل

«سید جواد شرافت»

************

امشب شبِ میلادِ علمدارِ حسین است
میلادِ گلِ فاطمه سردارِ حسین است

لبخند به لب‌های مـلـک گُل کند هر دم
زیرا همه دم خنده به رخسارِ حسین است

مَــه گشته خِجِل از رخِ زیبای ابالفضل
این قرصِ قمر هدیه زِ دادارِ حسین است

مولا بزند بوسه به دستانِ نگارش
زیرا به جهان تا به ابد یارِ حسین است

هر دم بَــرَد از قلبِ برادر غمِ دنیا
عباسِ علی واله و غمخوار حسین است

همچون پدرش نقشِ زمین کرده عدو را
در کرب و بلا حیدرِ کرارِ حسین است

مدّاحِ علی باشد و آوارۀ ارباب
کارش به خدا گرمیِ بازارِ حسین است

هر چند که عالم همه محتاجِ نگاهش
اما همه دم خواجه گرفتارِ حسین است

زوّارِ حرم بیمۀ دستانِ ابالفضل
او حامی و دلدادۀ زوّارِ حسین است

در گردِ حرم گشته نگهبانِ امامت
چشمانِ گلِ فاطمه بیدارِ حسین است

او را چه به پیمان و امان نامۀ دشمن
فرزندِ علی محرمِ اسرارِ حسین است

بخشیده به میدانِ بلا جان و تنش را
فانی شده اندر رهِ پیکارِ حسین است

گر مدحِ ابالفضلِ علی کرده بداغی
این لطفِ کریمانه، وَ بسیارِ حسین است

«سیروس بداغی»

*****************
خوشا آندل که یارش شد اباالفضل
همه جا اعتبارش شد اباالفضل

خوشا آندل سرای هر دو عالم
که شاه و شهریارش شد اباالفضل

سلام حق به جانِ عاشقی که
همه دار و ندارش شد اباالفضل

اگر مشکل فتد در کار و بارش
کلید قفلِ کارش شد اباالفضل

خوشا آن در کلاسِ عشق و ایثار
فقط آموزگارش شد اباالفضل

به او می بالد از عهد و وفایش
مدالِ افتخارش شد اباالفضل

مرادِ او دو دستانِ جدایش
شکوه و اقتدارش شد اباالفضل

اگر شد سینه اش تنگ از زمانه
همه صبر و قرارش شد اباالفضل

چو آبشاریست از نورِ حقیقت
بهشتِ لاله‌زارش شد اباالفضل

اگر خواهد شود بر خصم غالب
دو تیغِ ذالفقارش شد اباالفضل

اگر چه سینه‌اش غم دارد امّا
طبیبِ غمگسارش شد اباالفضل

خوشا آندل که در بزمِ محبت
مَهِ زیبا نگارش شد اباالفضل

چه نیکو باشد آنکه بعدِ مرگش
 همه نقشِ مزارش شد اباالفضل

خدا را حمد گوید بابتِ آن
که فیضِ بی‌شمارش شد اباالفضل!

«هستی محرابی»

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا