دیرینگی نوروز به چه تاریخی میرسد؟
امروز فضای مجازی و بستر اینترنت به یکی از مراجع مهم برای دانش آموزان تبدیل شده است تا با مراجعه به آن پاسخ بسیاری از پرسش های خود را بیابند.
تحریریه مدرسه آنلاین تلاش می کند تا در این بخش اطلاعات به روز و مستندی را پیرامون موضوعات درسی تهیه و در اختیار کاربران فضای مجازی قرار دهد.
امروز دیرینگی جشن نوروز در تاریخ ایران را با هم میخوانیم.
نوروز به جشن آغاز سال پارسی گفته میشود که در روز نخست فروردین ماه، برابر با ۲۱ مارس مسیحی برگزار میشود. این واژه در زبان پهلوی به ریخت «نوگ روز»، در زبان پارسی امروزی به ریخت «نوروز» و در زبان تازی به ریخت «نیروز» میباشد. نوروز، واژهای است که از دو بخش، «نو» و «روز» درست شده است به معنی روز نوین، روز تازه، روز جدید می باشد.
نوروز، «روز نو» مقدسترین و شادترین جشن در سال زرتشتی است. ضمناً، نوروز نقطۀ کانونی سال زرتشتی است که تمامی روزهای مقدس و رفیع با آن پیوند دارد. بزرگداشت آن دو جنبه دارد، یکی دینی و غیر دینی، که هر دو آنها طی سدههای پی در پی، یکی با گسترش مراسم و دیگری با انباشت سنتهای مسحور کننده و شاعرانه، که بیشترشان ویژۀ این روز هستند، آشکارا دچار دگرگونی زیادی شده اند. در جشن و آیین نوروز به راستی، دو جشن و آیین کهن با هم در آمیخته است: ۱) نوروز، جشن آغاز سال و در آمدن خورشید در برج بره و رستاخیز و نوزایی گیتی است. ۲) نوروز، همچنین جشن آیینی بزرگداشت فروهرها یا ارواح نیک درگذشتگان نیز هست، که یکی از جشنهای گاهنبار بوده است و در اوستا گاهنبار هَمَسپَتمَدَم خوانده میشده است. در این جشن، فروهرها یا ارواح نیک درگذشتگان که در ده روز پایانی سال از جهان مینوی به جهان خاکی باز میگردند برای دیدار خانواده و خویشان خود، گرامی داشته میشوند. در نوشتههای اندک اوستایی کهن منسوب به زرتشت اشارهای به نوروز نشده است. همچنین نامی از آن در اوستای نوین نیامده است.
در روزگار هخامنشیان و اشکانیان نیز از نوروز آگاهیهای زیادی نداریم. در نوشتهها و کتابهای پهلوی نیز جز چند بار، آن هم تنها به آوردن نام این جشن مطلبی نمی یابیم. کهنترین یادمان از آن در نوشتههای پهلوی به ریخت «نوگ روز» است. در نوشتههای پهلوی به نوروز به ویژه از لحاظ گاه شماری اشاره شده است. در نوشتۀ پهلوی دینکرد، از روزهای اضافی آخر سال به عنوان روزهای «گردان» و «شمرده شده» نام برده میشود که به جشن نوروز منتهی میگردند.
از روزگاران ساسانیان آنهم در اواخر این شاهنشاهی است که به طور قابل پذیرشی از نوروز و مراسم آن، به ویژه بر اثر ترجمههای تاریخنویسان دورۀ اسلامی از نوشتههای پهلوی و شروح آنان و نیز نوشتههای متأخر پهلوی که پس از اسلام تا سدۀ چهارم هجری قمری نوشته شده با نوروز و اهمیت و مراسم و دیرینگی آن آشنا میشویم. در بیشتر نوشتههای سدههای نخست دورۀ اسلامی که منبع تاریخی و اسطورهای آنان بیگمان ادبیات پیش از اسلام بوده، نوروز را از روزگار جمشید، شهریار نامدار پیشدادی میدانند. آنچه که مسلم است چنین سنتی شگرف و پردامنه و سرشار از بار فرهنگی و اجتماعی که در روزگار ساسانیان رواج داشته است، نمیتوانسته از نوآوریها و ابداعات آنان باشد. چنین سنتهایی، بیگمان دارای سابقهای بلند در تاریخ ملی یک قوم متمدن و بافرهنگ ریشهداری چون ایرانیان داشته است .
دکتر مهرداد بهار دربارۀ جشنهای نوروز و مهرگان می نویسد: «به گمان زیاد این جشنها ، به جشنهای اقوام برزگر میماند و نه جشن های اقوام گلهدار. میبایست این جشنهایی سخت کهن در نجد ایران بوده باشند و به پیش از تاریخ باز گردند و از آنِ اقوام بومی این سرزمین، نیاکان غیر آریایی ما باشند.»
گرچه اسناد نوشتاری دربارۀ برگزاری مراسمی همسان با نوروز را در میان رودان (بین النهرین) هم باز مییابیم، اما گواهیهایی را میتوان آورد، مانند تنوع آداب و رسوم این جشنها و یا پیوستگی آنها با اسطورههای رایج در نزد مردم و آیینها و داستانهای زنده و کنونی، که بنیادهای استوار آنها را در فرهنگ بومی، در همین دیار باز مینماید و روشن میدارد. این رَسته گواهیها روشن میسازد که حلقۀ جشنهای نوروزی نمیتواند اقتباس و وام ستایی از جایی چون میان رودان(بین النهرین) باشد، بلکه ریشههایی استوارتر از آن در فرهنگ این ناحیه دارد که بتوان آنها را قرضی و مهاجر به این سرزمین پهناور شمرد. شواهدی مانند جامه سرخ و رنگ سیاه چهره حاجی فیروز و یا اجرای مراسم «جمعه قالی» در مشهد اردهال در ماه مهر در انطباق با سال شمار خورشیدی همین نظریه را تأیید می کند. (کتایون مزداپور و همکاران؛ ۱۳۹۵؛ ص ۲۲۵)
منابع:
*دانشنامۀ ایرانیکا؛ نوروز در دوران ما قبل اسلام؛ مری بویس.
*گاه شماری و جشنهای ایران باستان؛ هاشم رضی.
*از اسطوره تا تاریخ؛ دکتر مهرداد بهار؛ ۱۳۷۶.
*ادیان و مذاهب در ایران باستان؛ دکتر کتایون مزدا پور و همکاران؛ چاپ دوم؛ ۱۳۹۵؛ انتشارات سمت .
*فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی در ادبیات فارسی؛ دکتر محمد جعفر یاحقی .
*نامۀ باستان؛ جلد نخست؛ دکتر میرجلال الدین کزازی.