خبر ویژه

از مدرسه رفتن با فرغون تا طلای توکیو!

خبرگزاری ایسنا به تازگی گفت و گویی جالب با هاشمیه متقیان- اولین بانوی مدال آور ایران در تاریخ دوومیدانی در پارالمپیک توکیو داشته است.

مدرسه آنلاین- در این خبر گفت و گو محور آمده است: متقیان تا سال سوم ابتدایی با حمایت خانواده و با فرغون به مدرسه می‌رفته و زمانی که هوا بارندگی بوده و مسیر گل آلود می‌شد پدرش او را بغل می‌کرد و به مدرسه می‌ برد تا این که با استفاده از دو عصای آهنی که پدرش برای او ساخته بود تا دوم راهنمایی بدون این که احساس کند با دیگران تفاوت دارد به تنهایی و با سختی زیاد به مدرسه رفت. قبل از پیش‌دانشگاهی و به طور تصادفی در اتوبوس با دو ورزشکار رشته والیبال نشسته آشنا می‌شود و در سال ۸۶- ۸۷ در اهواز تمرینات والیبال نشسته را به طور آماتور آغاز می‌کند و بعد از ۳ سال پی در پی که به دلیل نداشتن فیزیک بدنی مناسب و دستان کشیده از تیم ملی والیبال نشسته خط می‌خورد با تشویق یکی از مربیان با دوومیدانی آشنا می‌شود و پس از شرکت در قهرمانی کشور و کسب مدال طلا در پرتاب دیسک و بعد از ۵ سال تلاش و ارتقای رکورد در سال ۲۰۱۴ به تیم ملی دوومیدانی راه پیدا می‌کند.

وی برای نخستین بار در بازی‌های پاراآسیایی اینچئون موفق به کسب دو مدال نقره در ماده پرتاب دیسک و نیزه شد.

در بخشی از این گفت و گو و به نقل از این قهرمان کشورمان آمده است:

*پدرم من را در فرغون می‌گذاشت و به مدرسه می‌برد

باورتان نمی‌شود من تا سال سوم ابتدایی کلا نمی توانستم راه بروم و با حمایت پدر، مادر و دو برادر بزرگترم به مدرسه می‌رفتم، آن زمان چون ویلچر نبود و در روستا زندگی می‌کردیم شرایط سخت بود، من را در فرغون می‌گذاشتند و به مدرسه می‌بردند و زمانی که هوا بارندگی بود، چون مسیر گل آلود می‌شد و نمی‌توانستند من را ببرند پدرم من را بغل می‌کرد و به مدرسه می‌برد تا کلاس سوم ابتدایی خانواده حمایت می‌کرد تا به مدرسه برم و بیام، پدرم کارگر ساده شرکت فولاد کاویان بود و جوشکاری می‌کرد، روزهایی که سر کار نمی‌رفت برای تامین هزینه‌ها اتاقی داشتیم که آنجا را جوشکاری کرده بود، نمی‌دانم به ذهنش چه چیزی خطور کرد که خواست برای من دو عصای آهنی درست کند، در کنار این دو عصا یک وسیله آهنی برای بلند شدن و حرکت کردن من درست کرده بود که اصلا نتوانستم از این وسیله استفاده کنم، تا سال سوم ابتدایی با استفاده از دو عصای آهنی هیچ حسی به معلولیت خود نداشتم و فکر نمی‌کردم که معلول هستم و با بقیه هم‌سن و سال‌های خود فرق می‌کنم، زمانی که دو عصای آهنی را گرفتم انگار دنیا را به من داده بودند، بار اول نتوانستم حتی دو قدم بردارم، زمین خوردم و با چونه روی کاشی‌های خانه افتادم، بعدش پدرم گفت باید زیر عصای آهنی چیز زبری قرار دهم که لیز نخورم، سپس کم کم توانستم با این دو عصا راه بروم ابتدا با کمک خانواده‌ام و سپس خودم توانستم با کمک عصای آهنی حرکت کنم و به مدرسه بروم، باورتان نمی‌شود آن زمان احساس می‌کردم دنیای جدیدی دارم و می توانم به خودم تکیه کنم و به تنهایی به مدرسه برم و بیام.

 خیلی پرجنب و جوش و دختر شادی بودم با بچه‌های مدرسه هم‌بازی می‌شدم، یک جاهایی هم به من می‌گفتند نباید با ما گل کوچیک یا موش و گربه بازی کنی چون سختت هست و ممکن است زمین بیفتی و آسیب ببینی، در طول مسیر مدرسه تا خانه و حتی حیاط مدرسه بارها می‌شد که زمین می‌خوردم و دقیقا روی زانوی پای راستم که سالم بود این اتفاق رخ می‌داد و خیلی وقت‌ها شلوار مدرسه‌ام ساییده و پاره می‌شد، این قدر پرجنب و جوش بودم که حتی آن دو عصای آهنی را نیز خراب می‌کردم و می شکست، پدرم می‌گفت باورم نمی‌شود که تو چطور این عصا را می‌شکنی، می‌گفتم چون جنب و جوشم در مدرسه زیاد است، من تا سال سوم ابتدایی نمی‌توانستم راه بروم، بعد که حس کردم یک چیزی در وجودم هست، نمی توانستم یک جا بنشینم و باید خود را تخلیه می‌کردم، فکر می‌کردم تازه متولد شده‌ام و یک بچه‌ی یک ساله هستم که می خواهم تازه بزرگ شوم، توی عصای آهنی خیلی درد داشتم و دور مچ دستم ‌هایم تاول می‌زد و یک جاهایی زخم می‌شد و اصطکاک ایجاد می‌کرد، خانواده ام نمی‌دانستند که باید دورعصا را پارچه می پیچیدند حتی زیر بغلم کامل می‌افتاد و نمی‌توانستم با آنها راه بروم، بعد فهمیدم که باید دور مچ و زیربغلم را پارچه قرار می دادم تا زمانی که جنب وجوش داشتم، روی آهن اصطکاک ایجاد نشود، بعد از این مساله تا کلاس اول راهنمایی با عصای آهنی راه می‌رفتم و احساس می‌کردم هیچ فرقی با کسی که سالم است ندارم، تا آن زمان هیچ حس بدی نسبت به معلولیت خود نداشتم.

*با عصای آهنی سوار اتوبوس تقدیر شدم

کلاس اول راهنمایی برای رفتن به مدرسه که بیرون از روستا بود باید یک کورس ماشین سوار می‌شدم تا به شهرک نبرد برسم، این قدر پر جنب و جوش و فعال بودم که با همان دو عصای آهنی بدون کمک کسی سوار اتوبوس می‌شدم، یک روز معلم تاریخ خانم مفرج که خواهرش در قسمت توانبخشی هلال احمر کیان پارس اهواز کار می‌کرد، به من گفت که شما نباید ازعصای آهنی استفاده کنی حداقل عصای آلومینومی بردار که به کتف و کمرت آسیب نزنه، البته به جز من دو تا از بچه‌های روستا نیز معلول بودند که معلولیت خفیف‌تری نسبت به من داشتند، با کمک معلم و آموزش و پرورش به هلال احمر معرفی شدم، در کلاس اول راهنمایی به کمک آنها یک کفش طبی برای هر دو پای راست و چپم به من دادند که البته پای راستم کفش داخلی بود، اما پای چپم کاملا برس و کمربند داشت، چون می‌گفتند تعادل کمر نداری و ضعف پا داشتم گفتند باید کمکی استفاده کنم، من استقبال کردم ولی دو تا از دوستانم که معلولیت داشتند بعد از مدتی استفاده کنار گذاشتند، بعد از مدتی یکی از عصاها و بعد از ۳ ماه عصای دوم را نیز کنار گذاشتم.
برای بار دوم وقتی به هلال احمر مراجعه کردم به من گفتند دیگر نیاز به کمربند نداری چون عصا را کنار گذاشتی کمرت تقویت شده، همان لحظه متوجه شدم که من توانایی این را دارم که حتی بدون برس نیز راه بروم چون استفاده کرده بودم پاهام تقویت شده بود.

یک روز در خانه وقتی داشتم برس را از پاهام خارج می‌کردم تصمیم گرفتم بدون برس راه بروم که خوشبختانه توانستم دو سه قدم راه بروم، همین مساله سبب شد تا بتوانم بدون عصا و برس طبی تا حدی که کارهای شخصی خود را انجام دهم راه بروم، برای بیرون رفتن باید از برس استفاده می‌کردم تا کنترل خود را از دست ندهم.

گفتنی است، هاشمیه متقیان معاوی، متولد ۱۳۶۵ در خوزستان و ورزشکار دو و میدانی ایران در دو رشته پرتاب دیسک و پرتاب نیزه است. او موفق شد در مسابقات پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو ضمن شکستن رکورد جهان به مدال طلای رشته پرتاب نیزه دست یابد. این مدال اولین مدال طلای رشته دو و میدانی بانوان ایران در پارالمپیک است.

نوشته های مشابه

‫4 دیدگاه ها

  1. احسنت به این شیر زن عرب ایرانی و به پدر و برادران مهربان و غیورش که نه تنها او را نقصی در خانواده نپنداشتند، بلکه به تحصیل و رشد اجتماعی اش کمک کردند.‌.. احسنت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا