زنگ تفریحشعر و داستان

ریشۀ ضرب المثل خر رو بیار و باقالی بار کن

ضرب المثل ها بخشی از شناسنامۀ یک ملت هستند و در همۀ کشورها و زبان ها رواج دارند. امروزه به دلیل کاهش مطالعه و افزایش استفاده از شبکه های اجتماعی از ضرب المثل ها کمتر استفاده می شود. ضرب المثل ها در باروری زبان نیز سهم مهمی دارند و فراموشی آنها زبان را لاغر و لاغرتر می کند.

ما در مدرسه آنلاین_ بر آن هستیم که ضرب المثل ها و داستان و ریشۀ آنها را بیاوریم تا هم یادآوری باشد و هم استفاده از آنها رواج بیشتری بگیرد.

ریشۀ ضرب المثل «خر رو بیار و باقالی بار کن» را امروز می خوانیم. این ضرب المثل کنایه از پیش آمدن دردسر و گرفتاری است. آن را هنگام پیش آمدن آشوب و اتفاق نا به سامان به کار می برند و یا بخواهند خبر خرابکاری و اتفاق ناخوشایندی را به فردی بدهند که ممکن است آن فرد مجازات و یا تنبیه کند.

دکتر نوبخت، محقق و نویسندۀ رشتۀ فرهنگ و زبان های باستانی دربارۀ ریشۀ داستانی این ضرب المثل به مدرسه آنلاین گفت: «بسیار شنیده‌اید که فردی در سر استیصال و ناچاری، وقتی کاری از دستش برای تغییر شرایط بر نمی‌آید، می گوید: «… چه کارت کنم!؟ ‌حرف که گوش نمی کنی. برو خر رو بیار و باقالی بار کن!»

یا اتفاقی ناخوشایند و اجتناب‌ناپذیر رخ داده و آبی ریخته و دیگر به جوی باز نمی‌گردد. مثلا تصادفی شده و خودرویی به شدت آسیب دیده، در این حالت ناظر تصادف با اشاره به تصادف می گوید:«بابات بفهمه تصادف کردی…خر رو بیار باقالی بار کن…» و در واقع با گفتن این مَتَل تن به پذیرش شرایط و شکست می‌دهد.

اما ریشۀ این متل کجاست؟

می گویند کشاورزی باقالا‌هایش را چیده و کنار جاده خرمن کرده و منتظر بود تا گاری برسد و باقالا‌ها را برای فروش به بازار ببرد.
در همین اثنا، دزدی قلدر و زورگو از راه رسید و بنا کرد به پر کردن خورجینش. صاحب باقلا که این صحنه را دید چوب دستش را برداشته و بلند شد که دزد را بگيرد. آنها با هم گلاويز شدند و عاقبت دزد گردن کلفت، کشاورز را بر زمين کوبيده و روی سينه‌اش نشست و قمه‌اش را کشید و با عصبانیت گفت:
مرتیکۀ خسیس! من می‌خواستم يه کمی از باقالی‌ها رو ببرم. اما حالا که اين طور شد، می کشمت و همه رو می برم. صاحب باقلا که ديد زورش به او نمی‌رسد و ترس جان هم در میان است، مستأصل شده و گفت: حالا که پاي جون درمیونه، برو خرو بيار و باقالی بار کن …»

نوشته های مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. تصور می کنم داستان موجود در متن به مثل ذکر شده ربطی ندارد . باقالی کالای کم بهایی است که جمع کردن و بار کردن آن مشکل است و این مثل در زمانی به کار می رود که شرایط نشان از یک قضیه مشکل و پرزحمت دارد و قرار است که پدرآدم در بیاید و موضوع خورجین و خر و…مصداق این مثل نیست .

  2. این نمیتونه باشه چون بامثلی که ما در جاهای مختلف، بکار می‌بریم بی ربط هست

پاسخ دادن به اکبر لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا