حکایت سخن گفتن جمادات
حکایت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکتهای اخلاقی نهفته است. ادبیات فارسی ما سرشار از حکایات زیبای ادبی و اخلاقی است. داستان هایی که پند و اندرز می دهد و زیبایی های ادبی و زبانی آن گفتار و نوشتار خواننده را روان و زیبا می کند.
در مدرسه آنلاین حکایاتی از متون ادبی فارسی برای شما انتخاب و هر چند وقت یک بار منتشر میکنیم. در زیر حکایتی از مثنوی معنوی مولانا به شما تقدیم می کنیم. حکایت از نالیدن ستون حنانه در فراق حضرت رسول اعظم است.
استن حنانه از هجر رسول ناله میزد همچو ارباب عقول
گفت پیغامبر چه خواهی ای ستون گفت جانم از فراقت گشت خون
مسندت من بودم از من تاختی بر سر منبر تو مسند ساختی
گفت خواهی که ترا نخلی کنند شرقی و غربی ز تو میوه چنند
یا در آن عالم حقت سروی کند تا تر و تازه بمانی تا ابد
گفت آن خواهم که دایم شد بقاش بشنو ای غافل کم از چوبی مباش
آن ستون را دفن کرد اندر زمین تا چو مردم حشر گردد یوم دین
آنک او را نبود از اسرار داد کی کند تصدیق او نالهٔ جماد
گر نیندی واقفان امر کن در جهان رد گشته بودی این سخن
معجزهٔ موسی و احمد را نگر چون عصا شد مار و استن با خبر
از عصا ماری و از استن حنین پنج نوبت میزنند از بهر دین
شرح و معنی ابیات و لغات دشوار
استن حنّانه: ستون نالهکننده/ هجر: هجران و دوری
توضیحات: ستون حنانه، ستونی بوده است از درخت خرما یا چیز دیگر که حضرت رسول اکرم (ص) در مسجد ، بدان تکیه می داد و خطابه و موعظه می نمود . بعدها برای آن حضرت منبری ساختند که زآن پس برآن فراز می شد و سخن می گفت . در نتیجه آن ستون به جهت دور شدن از آن حضرت به ناله و حنین پرداخت و از این هجران به فغان آمد . استاد فروزانفر این داستان را از صحیح بخاری نقل کرده است . ( قصص و تمثیلات مثنوی ، ص 24 ) . مولانا با ذکر این روایت در صدد اثبات این حقیقت است که جمادات و نباتات نیز دارای نطق و درک و حیات اند منتهی کو آن گوش و دلی که این راز را دریابد؟
مسند: تکیهگاه
دایم شد بقاش: بقایش دایمی شد./ کم از چوبی مباش: کمتر از چوب و جماد نباش.
حشر گردد: محشور شود.
توضیح بیت «آنک او را نبود از اسرار داد/ کی کند تصدیق او نالهٔ جماد: آنکس که از اسرار الهی به وی چیزی داده نشود، کی میتواند ناله و حنین جماد را تصدیق کند؟ (اشاره به آیۀ 44 سوره اسرا که میفرماید: «نیست چیزی جز آنکه ستایش خدا گوید ولی شما ستایش آن چیز را در نمی یابید.»
شرح بیت «گر نیندی واقفان امر کن/ در جهان رد گشته بودی این سُخُن»: اگر این جمادات، به امرِ کُن واقف نبودند، در جهان سخن گفتن جمادات و گیاهان رد میشد و هیچکس تصدیق نمیکرد که این ستون بیجان کارِ جاندار میکند. ( امرِ کُن= امر و مشیت الهی است.)
پنج نوبت میزنند از بهر دین: منارۀ مسجد، پنج نوبت در هر روز اذان میگویند تا مردم را به نیایش و پرستش خدا دعوت کنند.