جنبش سیاهجامگان، دعوت عباسی یا انقلاب عباسی اشاره به سرنگونی بنی امیه، دومین خلافت از چهار خلافت بزرگ اسلامی دارد که به دست عباسیان انجام شد.
مدرسه آنلاین- امویان که سه دهه پس از وفات پیامبر اسلام ص و بلافاصله پس از خلافت راشدین روی کار آمده بودند که امپراتوری فئودال عرب بودند که بر روی مردمی عمدتاً غیرعرب و غیرمسلمان حکومت میکردند.
غیرعربها، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، شهروند دستدوم شمرده میشدند و این تبعیض در برابر غیراعراب در نهایت به سرنگونی امویان منجر شد. خاندان بنی عباس ادعا میکردند از نسب عباس، عموی پیامبر اسلام ص هستند.
انقلاب عباسی اساساً پایان شاهنشاهی عرب و آغاز یک دوره چندقومیتی با مشارکت همه مسلمانان در خاورمیانه بود. این انقلاب که یکی از خوبسازماندهیشدهترین انقلابها در دوران خودش بود، تمرکز در دنیای اسلام را به سوی شرق منتقل کرد.
چون عامل این انتقال در اصل ابومسلم بود، بدین دلیل دستگاه خلافت بهوحشت افتاد که او روزی حتماً سر خلیفه را نیز زیر آب خواهد کرد.
در نتیجه منصور خلیفه عباسی بنای دشمنی با ابو مسلم و بهانهجویی از او نهاد. خلیفه عباسی توانست، او را که در خراسان و سراسر ایران محبوبیت یافته بود، با حیله و نیرنگ به بغداد فراخواند و با دسیسهای به قتل رساند.
دلایل انقلاب
مردمانی از دستهها و نژادهای گوناگون از انقلاب عباسی پشتیبانی میکردند که این انقلاب تقریباً در همه سطوح جامعه از پشتیبانی مسلحانه در برابر امویان برخوردار بود. نقش مسلمانان غیرعرب بویژه در این جنبش پررنگ بود، هر چند که اعراب مسلمان هم از فرمانرانی امویان و مرجعیت مرکزی بر روی سبک زندگی بیابانگردیشان رنجیده بودند. هم شیعیان و هم سنیان در کنار غیرمسلمانان تلاش در برانداختن امویان میکردند که گروه آخر برای نجات از تبعیض دینی دست به این کار میزندند.
ناخشنودی شیعیان
پس از جنگ کربلا که منجر به شهادت حسین بن علی ع نوه محمد پیامبر اسلام ص، و خویشاوندان و یارانش بدست ارتش اموی در ۶۸۰ میلادی شد، شیعیان با خاندان اموی درافتادند. عباسیان به گستردگی از واقعه کربلا برای جلب پشتیبانی عامه در برابر امویان سود جستند. جنبش هاشمیه تا حد زیادی دلیل آغاز آخرین تلاشها بر ضد سلسله اموی بود که در ابتدا هدف آن جایگزین کردن امویان با یک خانواده علوی بود. تا اندازهای، شورش بر ضد امویان پیوندی ابتدایی با ایدههای شیعی داشت.
شماری از شورشهای شیعی بر ضد امویان صورت گرفت که آنها علناً خواستار حکمرانی یک خانواده از علویان بودند. زید بن علی با امویان در عراق جنگ کرد، و عبدالله بن معاویه حتی یک حکمرانی موقت در ایران برپا کرد. کشتار آنها نه تنها احساسات ضد اموی در میان شیعیان را برانگیخت، بلکه شیعیان ایران و عراق را به هم نزدیک کرد. در همین موقع، دستگیری و کشتار چهرههای عمدتاً شیعه، عباسیان را تنها حریف واقعگرایانه برای پر کردن خلئی که امویان ساخته بودند، کرد.
عباسیان درباره هویت خود چیزی نمیگفتند، و اظهار میداشتند که یک حکمران از نوادگان پیامبر ص میخواهند که جامعه مسلمانان با آن موافق باشد. بسیاری از شیعیان طبیعتاً فرض کردند که این به معنی آن است که یک حکمران علوی به جای امویان خواهد نشست، باوری که عباسیان به آن آگاهانه دامن میزدند تا پشتیبانی شیعیان را بدست آورند. هرچند که عباسیان از خاندان بنو هاشم بودند، که دشمن امویان بود، واژه «هاشمی» به نظر میرسد که ویژه عبدالله بن محمد بن حنفی، نوه علی و پسر محمد حنفیه بوده باشد.
ناخشنودی مسلمانان سنی که غیرعرب بودند
دولت اموی یک دولت عربمحور بود و بدست اعراب و برای بهرهمندی اعراب اداره میشد، هرچند که امویان مسلمان بودند. مسلمانان غیرعرب از جایگاه اجتماعی حاشیهای خود ناراضی بودند و به آسانی به عباسیان در مخالفت با امویان پیوستند اعراب دیوانسالاری و ارتش را قبضه کرده بودند و در استحکامات، جدا از مردم بومی خارج از عربستان نشیمن داشتند.
سرکوب فرهنگ ایرانی
حمله اعراب به ایران و به دنبال آن سیاست عربکردن که ضدایرانی بود، باعث ناخشنودی بسیاری شد. حجاج بن یوسف، حکمران اموی، از اینکه از زبان فارسی در بخشهای شرقی برای دربار استفاده میشد ناراضی بود و دستور داده بود که هم صحبت کردن و هم نوشتن به فارسی چه در دولت و چه در فضاهای همگانی ممنوع باشد، حتی اگر لازم باشد از زور نیز استفاده شود. تاریخدانان آن دوره نوشتهاند که حجاج به مرگ زبان خوارزمی که خویشاوند نزدیک زبان فارسی بود کمک کرد.
ناخشنودی غیرمسلمانان
پشتیبانی از انقلاب عباسی یکی از اولین نمونههایی است که در آن مردمی با دینهای گوناگون با هدفی مشترک با یکدیگر متحد میشوند. یکی از دلایل این اتحاد و انقلاب، سیاست تبعیض گرایانه امویان بود که هر کس دینی غیر از اسلام داشت مورد تبعیض قرار میگرفت. در سال ۷۴۱ میلادی، امویان فرمان دادند که غیرمسلمین نمیتوانند در دولت صاحب منصبی باشند. عباسیان از این ناخشنودی آگاه بودند، و تلاش کردند تا بین ماهیت اسلامی و غیراسلامی تعادل برقرار کنند.
آزار و اذیت زرتشتیان
از سیاستهای دولتی در دوره بنی امیه بود. گفته شدهاست که حجاج بن یوسف همه موبدان زرتشتی را به محض تسخیر سرزمینهای ایران شرقی میکشتهاست، کتابهای زرتشتی را میسوزانده و بناهای مذهبی را ویران میکردهاست. اشراف غیرمسلمان در پیرامون مرو از عباسیان پشتیبانی میکردند و در نتیجه جایگاه خود به عنوان طبقه حکمران برخوردار از امتیاز بدون داشتن رنگ و بوی دینی را برای خود حفظ کردند.
منبع: ویکی تابناک