من عاشق شده بودم /نوشته سروش صحت
داستان های کوتاه همیشه طرفداران خاص خود را دارد. به خصوص در عصر جدید که همه چیز با سرعت پیش می رود، خواندن داستان های کوتاه هم محبوبیت بیشتری پیدا کرده است.
مدرسه آنلاین – سروش صحت از جمله نویسندگان و کارگردانان خوش ذوق ایرانی است. در این بخش از مدرسه آنلاین یکی از داستان های کوتاه وی را با هم می خوانیم.
پدرم هيچ وقت از من نپرسيد که عاشق شدهام يا نه. ولي يک بار خودم به او گفتم. يکي از دفعههايي که عاشق شده بودم و عشقم شديدتر بود و داشتم ميمُردم، پنج تا تجديدي آوردم. پدرم گفت چرا تجديد شدي؟ گفتم عاشق شدم. گفت اين عشقها که عشق نيست … ولش کن، حيف توئه. فقط همين. براي منِ عاشق که داشتم ميمُردم، که آنقدر عشقم زياد بود، که درسم را فراموش کرده بودم و پنج تا تجديد آورده بودم و داشتم رفوزه ميشدم، اين برخورد کم بود. دلم ميخواست بنشيند و با من حرف بزند يا کمکم کند يا بپرسد عاشق کي؟ يا بگويد غلط کردي که عاشق شدي. ولي همان يک جمله را گفت و من هنوز نميدانم کدام عشقها عشق است و کدام عشق را نبايد ول کرد و چرا من حيف بودم. با پدرم زياد حرف نميزدم. مادرم هم با پدرم زياد حرف نميزد. اصولا ارتباطم با مادرم خيلي بهتر بود. با مادرم هميشه حرف داشتم و با پدرم هيچ وقت حرفي نداشتم. نه اينکه بد اخلاق باشد، اتفاقا خيلي هم خوش اخلاق بود، ولي نميشد با او حرف زد. وقتي با او حرف ميزدي، احساس ميکردي داري با ديوار حرف ميزني. انگار چيزي در او فرو نميرفت. اگر ميگفتي ناراحتم، ميگفت ناراحت نباش. اگر ميگفتي خوشحالم، ميگفت چه خوب. اگر ميگفتي مشکل دارم، ميگفت حل ميشه. اگر ميگفتي بيپولم، ميگفت بيشتر تلاش کن. و اگر ميگفتي دارم ميترکم، ميگفت نه … نترک!