طنز؛ سرّ نان، اندر نکوهش بسیارخواری
شعر و نثرها و داستانهای زیبا ادبیات یک جامعه را تشکیل میدهد. خواندن شعر به خودی خود و به طور نامحسوس، باعث پرورش و لطافت روح انسان می شود و ذوق را بارور می سازد.
مدرسه آنلاین می کوشد به قدر وسعش شعرهای خوب را با شما به اشتراک بگذارد. شعری طنز از سید جواد حیدری از شاعران و نویسندگان خوب طنز را برایتان انتخاب کردهایم. حیدری تاکنون توانسته مقامهای اول، دوم و سوم طنز کشوری را از آن خود کند.
«هزار جهد بکردم نظر ز سفره بپوشم
نبود بر سر خوردن میسرم که نکوشم
به هوش بودم از اول مه گرد سفره نگردم
چو بوی قیمه شنیدم نه عقل ماند و نه هوشم
اگر چه مرد وزینم ولی غذا که ببینم
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
چو بر کباب نشینی و یاد بنده نمایی
مگرد و دیده مگردان کار سفره که توشم
مرا دو لقمه گرفتی و من هنوز بر آنم
که آن دو دیس پلو را به لقمهای نفروشم
بسان خیل غزالان شیر دیده گریزان
به دشت سفره نماند کسی چو من بخروشم
بیا به دست من ای مرغ و در غذای من امشب
که معده خواب نکردهست از انتظار تو دوشم
من رمیدهدل آن بِه که بر طعام نیایم
که گر به پای درآیم به در برند به دوشم
مرا مگوی که داوود سیخ جوجه رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند میننیوشم
سراغ چای گرفتن به از نشستن باطل
که گر خوراک نیابم به قدر وسع بنوشم»
منبع: کتاب اسرارالتولید (مجموعع طنز و نقیضه) از سید جواد حیدری، نشر قافیه.