داستان آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت از این قرار است که…
ضرب المثل ها بخشی از شناسنامۀ یک ملت هستند و در همۀ کشورها و زبان ها رواج دارند. امروزه به دلیل کاهش مطالعه و افزایش استفاده از شبکه های اجتماعی از ضرب المثل ها کمتر استفاده می شود. ضرب المثل ها در باروری زبان نیز سهم مهمی دارند و فراموشی آنها زبان را لاغر و لاغرتر می کند.
ما در مدرسه آنلاین _ بر آن هستیم که ضرب المثل ها و داستان و ریشۀ آنها را بیاوریم تا هم یادآوری باشد و هم استفاده از آنها رواج بیشتری بگیرد.
داستان، کاربرد و مشابه ضرب المثل «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.» را با هم می خوانیم.
توضیح:
در گذشته، نوشیدنیها و این مایعات خوراکی را در ظرفهای مخصوصی از جنس سفال میریختند که به آن سبو میگفتند. به دلیل شکننده بودن سفال، اگر ضربهای به سبو میخورد، میشکست و مایع داخل آن به زمین میریخت و دیگر قابل استفاده نبود.
داستان:
پارسایی در نزدیکی گلهداری مسکن داشت. گلهدار هر روز کمی روغن گوسفند، به پارسا میداد و او آن را در سبویی میریخت و کنار میگذاشت. روزی سبو پر و سرشار شد. آنگاه پارسا فکر کرد: «این روغن را میفروشم، از پولش میشهایی میخرم. میشها به زودی میزایند و بعد از مدت کوتاهی دارای گله میشوم و بسیار سود میکنم و خانه و باغ میخرم و دختری از یک خاندان بزرگ را به زنی میگیرم و دارای فرزندانی میشوم که همه دانا و مطیع باشند و اگر جز این باشند، با این چوبدستی ادبشان میکنم.»
و با این سخن چوبدستی را بر سبو زد و سبو شکست و روغن همه بر خاک ریخت.
کاربرد:
1- این مثل زمانی به کار میرود که آنچه در گذشته میتوانست موجب سود و فایده شود امروز هیچ فایدهای نداشته باشد و دیگر به درد نخورد.
2- زمانی که فرصتهای خوب از دست رفته باشد، از این ضربالمثل استفاده میشود.
3- همچنین وقتی که کسی بخواهد به دیگری بگوید که دیگر در فکر کارها و برنامههای گذشته نیست.
مشابه:
آن ممه را لولو برد.
آن قفس بگسست و آن هندو گریخت.
آن مرغ که تخم طلا میکرد مرد.