زنگ تفریحشعر و داستان

مثلِ جور استاد به ز مهر پدر ریشه در چه دارد؟

ضرب المثل‌ها عبارت‌های کوتاه و پرمعنایی هستند که ریشه در فرهنگ هر کشور و جامعه‌ای دارند و در همۀ زبان‌ها هم وجود دارند.

مدرسه آنلاین _ مثل‌ها باعث می‌شود که در کمترین زمان منظورمان را با استفاده از تعداد کمی از کلمات به طرف مقابل برسانیم. از طرفی خیلی از حرف‌ها را نمی‌توانیم به صورت رک و مستقیم بزنیم، ضرب‌المثل‌ها باعث می‌شوند تا بتوانیم به راحتی با استفاده از دو پهلو حرف زدن حرفمان را بزنیم. ضرب‌المثل‌ها در همۀ زبان‌ها استفاده می‌شود و خاستگاه آن فرهنگ آن کشور و ناحیه و … است. مثل‌ها نیز مانند داستان‌ها و حکایت‌های فارسی سرشار از اخلاق و نکات پندآموز است. ما بر آن هستیم که ضرب‌المثل‌ها و داستان و ریشه و کاربرد آنها را بیاوریم تا هم یادآوری باشد و هم استفاده از آنها رواج بیشتری بگیرد.

امروز داستان و کاربرد ضرب المثل‌ معروف «جور استاد به ز مهر پدر» را با هم می‌خوانیم.

«️در زمان‌های دور که شکل زندگی مردم با حالا خیلی فرق داشت ، درس خواندن و باسواد شدن کار بسیار سخت و دشواری بود که از عهده‌ی هرکسی برنمی‌آمد. در آن دوره بچه‌ها باید به مکتبخانه می‌رفتند تا سواد خواندن و نوشتن و سواد دینی به آن‌ها آموخته شود. دانش آموزان هر روز باید درس‌شان را می‌خواندن تا فردا به سؤالات استاد پاسخ دهند. در غیر این صورت تنبیه در انتظارشان بود.

در یکی از شهرها مکتب خانه‌ای بود با استادی بسیار باسواد و فرزانه و آشنا به علوم زمانه‌ی خود. تنها اشکال استاد این بود که چون خیلی پیر و کم حوصله بود ، حوصله بازیگوشی و کم کاری بچه‌ها را نداشت و با کوچکترین نافرمانی بچه‌ها را به شدت تنبیه می‌کرد و حتی گاهی به فلک می‌بست. (وسیله‌ای چوبی که به کمک آن پای دانش آموز را ثابت نگه می‌داشتند و استاد می‌توانست با ترکه به کف پای دانش آموز بزند).

به همین دلیل هر روز وقتی بچه‌ها به خانه بازمی‌گشتند از دست استاد نزد پدر و مادران‌شان شکایت می‌کردند و از آن‌ها می‌خواستند آن‌ها را به استادی خوش اخلاق‌تر و مهربان‌تر بسپارند. تا این‌که خانواده‌ی چند تا از بچه‌ها استاد دیگری یافتند که قبول کرد آن‌ها را به شاگردی بپذیرد. ولی خانواده گروهی از شاگردان دوست داشتند فرزندان‌شان نزد استاد پیر بمانند. استاد جدید که می‌دانست این دانش آموزان نزد استادی بزرگ شاگرد بودند ، دلیل خانواده‌ها را برای تغییر استاد پرسید و فهمید که آن‌ها فقط به خاطر اخلاق تند استاد و تنبیه دائم به سراغ او آمده‌اند. استاد جدید تصمیم گرفت کمترین تکلیف را به آن‌ها بدهد و کمترین سوال و جواب را از این دانش آموزان داشته باشد. شاگردان استاد جدید که خیلی خوشحال بودند اغلب در مکتبخانه با بازی ، خوشگذرانی و تفریح اوقات خود را سپری می‌کردند و در کل خیلی به این گروه از دانش آموزان خوش می‌گذشت.

تا این‌که پایان سال تحصیلی فرارسید بچه‌هایی که در مکتب خانه‌ی استاد پیر درس خوانده بودند و تلاش بیشتری کرده بودند قادر به خواندن و نوشتن بودند. ولی بچه‌های مکتب خانه استاد مهربان و جوان که تمام سال را به بازیگوشی سپری کرده بودند از حداقل سواد و حساب هم بهره نبرده بودند و یک سال خود را به هدر داده بودند. اینجا بود که خانواده‌ها فهمیدند جور استاد، به ز مهر پدر.»

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا