استدلالهای عجیب دختر 17 ساله برای طلاقهای پیاپی
دختر 17 ساله وقتی پرده از راز جدایی هایش برداشت حرفهایش برای همه عجیب به نظر رسید.
مدرسه آنلاین- آن شب خیلی به «مهسا» فکر کردم. پدر میگفت: ضرب المثل معروفی هست که میگوید: «فامیل اگر گوشت یکدیگر را بخورند استخوانهای هم را دور نمیریزند!»
ازدواج اول با مهسا
صبح روز بعد به بهانه دیدار با عمویم به منزل آنها رفتم. این بار وقتی در چهره دخترعمویم نگریستم قلبم لرزید.
احساس کردم او را دوست دارم و میتوانم با او راه خوشبختی را طی کنم. آن روز ناهار را هم در منزل عمویم ماندم و به بهانههای مختلف سعی کردم بیشتر با دختر عمویم صحبت کنم.
خواستگاری و ازدواج
چند روز بعد از آن که موضوع را با پدرم مطرح کردم مراسم خواستگاری و عقدکنان برگزار شد و من و مهسا با هم نامزد شدیم.
ولی هنوز ۴ روز از برگزاری مراسم عقدمان سپری نشده بود که با بیتفاوتیهای مهسا روبه رو شدم.
طلاق اول و دوم
چند روز بعد هم مادر مهسا به مادرم گفته بود که دخترم طلاق میخواهد و میگوید نامزدم را دوست ندارم و از او خوشم نمیآید!
ابتدا این حرفها را به خاطر سن کم مهسا جدی نمیگرفتم و تصورم این بود که او هنوز نمیتواند تصمیم درستی بگیرد.
بار دیگر ازدواج
پس از این ماجرا، باز هم با دخالت اعضای خانوادهام قرار شد من و مهسا بار دیگر با هم ازدواج کنیم.
یک ماه بعد از ازدواجمان مهسا باردار شد.
این خبر تمام اعضای خانواده را به وجد آورد و من از همه بیشتر خوشحال شدم اما این خوشحالی هم ۶ ماه بیشتر دوام نیاورد و مهسا دوباره دادخواست طلاق داد.
او در حالی که ۷ ماهه باردار است باز هم میگوید نمیتواند با من زندگی کند و امروز به کلانتری آمدهایم تا برای طلاق به دادگاه برویم ولی هر چه فکر میکنم نمیدانم عاقبت زندگی فرزندم به کجا خواهد رسید…
منبع: رکنا