نیت کن و فال اول هفتهات را بخوان؛ زبانِ خامه ندارد سرِ بیان فِراق
همۀ ما ایرانیان همواره در طول تاریخ به ادبیات و بهخصوص شعر علاقهمند بودهایم و البته بسیاری از ما خود اهل ذوقیم و دستی بر آتش شعر و ادبیات داریم. شعر همیشه بر نثر پیشی داشته و اقبال عمومی به آن بیشتر بوده است. در این میان حافظ برای ما جایگاه ویژهتری دارد.
مدرسه آنلاین– ما در اینجا قصد کردهایم هر از گاهی غزلی از خواجۀ شیراز به دیدۀ پرمهر شما تقدیم کنیم.
غزلهای روحنواز حافظ همدم لحظههای تنهایی، همنشین اوقات دلتنگی و مجلسآرای شبهای چلۀ ماست. با آن فال میگیریم و بهگفتهها و نصایح شاعر شیراز دل میسپریم و به لسان غیبش ایمان داریم. حافظ از آن شاعرانی است که نه تنها خواص و متخصصان ادبیات زیباییها و لطافتهای ادبی شعرش را درمییابند و مورد پژوهش قرار میدهند و شاعران از شعرش حظی وافر میبرند و برای جلایِ روح و پرورش طبع آن را از دست نمینهند بلکه عموم مردم از هر رشته و حرفهای که باشند آن را دوست دارند و با غزلهایش زندگی میکنند و گره از پیشانی میگشایند. حافظ به قول استاد بهاءالدین خرمشاهی نه تنها حافظ ذهن و زبان ماست بلکه حافظۀ ماست. حافظ حافظۀ ایرانی است.
تفألی به حافظ زدیم و این غزل زیبا آمد:
1- زبانِ خامه ندارد سرِ بیان فِراق
وگرنه شرح دهم با تو داستانِ فِراق
2- رفیقِ خِیلِ خیالیم و همنشینِ شَکیب
قَرینِ آتشِ هجران و هم قِرانِ فِراق
3-دریغ مدت عمرم که بر امیدِ وصال
به سر رسید و نیامد به سر زمانِ فِراق
4- سری که بر سرِ گردون به فخر میسودم
به راستان که نهادم، بر آستانِ فِراق
5- چگونه باز کنم بال در هوایِ وصال
که ریخت مرغِ دلم پَر در آشیانِ فِراق
6- کنون چه چاره که در بَحرِ غم به گردابی
فُتاد زورقِ صبرم ز بادبانِ فِراق
7- بسی نَمانْد که کَشتیِ عمر غرقه شود
ز موجِ شوقِ تو در بحرِ بیکرانِ فِراق
8- چگونه دَعویِ وصلت کُنَم به جان؟ که شدهست
تنم وکیلِ قَضا و دلم ضمانِ فِراق
9- فلک چو دید سرم را اسیرِ چَنبَرِ عشق
بِبَست گردنِ صبرم به ریسمانِ فِراق
10- ز سوزِ شوق دلم شد کباب دور از یار
مدام خونِ جگر میخورم ز خوانِ فِراق
11 – به پایِ شوق گر این رَه به سر شدی حافظ
به دستِ هجر ندادی کسی عِنانِ فِراق
معنی فال:
از کسی دوری و از این دوری دائماً در رنج و عذابی. غصه میخوری و گاهی هم ناامیدی به سراغت میآید ولی هرگز از سعی و تلاشی که داشتی دست بر ندار و مگذار آن همه تلاش بیهوده بماند. دوباره و چند باره سعی کن، از خدا کمک بخواه و به او توکّل کن، حتماً موفق خواهی شد.
معنای لغات، عبارات و ابیات دشوار:
خامه: قلم؛ زبان خامه: مراد نوک قلم نی است که وقتی تراشیده و برای نوشتن آماده میشود به صورت زبان در میآید.
خیل: گروه و لشکر سواره؛ «رفیق خیلِ خیال» یعنی با انبوه خیالات مأنوس شدهایم.
همنشین شکیب: نشستهایم و صبر میکنیم.
قران یا مقارنه در اصطلاح نجومی گرد آمدن دو ستاره را گویند. همقران هر یک از این دو ستاره است که با هم قران دارند. در بیت مقصود نزدیک و ملازم یکدیگر بودن است.
میسودم: میساییدم. و «سر بر گردون سودن» کنایه از تکبر و تفاخر زیاد داشتن.
به راستان: قسم به مردم صدیق و راست.
بیت 5: چگونه بال خود را در آسمان وصال باز کنم؛ زیرا پر و بال مرغ دلم در آشیانۀ فراق ریخت.
بیت 6: حالا که صبرم مثل زورقی از بادبان فراق در گردابی افتاده، چه چاره میتوانم کرد.
زورق: کشتی کوچک.
بیکران: بیساحل، دریایی آنقدر وسیع که ساحلش پیدا نباشد.
بیت8 – چگونه با جان و دل آرزوی وصل تو را داشته باشم؛ زیرا تنم وکیل قضاست و دلم ضمان فراق.
وکیل قضا: نمایندۀ سرنوشت.
ضمان: ضمانت و کفالت. در بیت به معنی ضامن آمده است.
چنبر: قید، گرفتاری.
خوان: سفره، مهمانی، پذیرایی.
11- حافظ اگر این راه را با پای شوق، به پایان میرسید، کسی عنان اختیار فراق را به دست هجران نمیداد.
هجر: فراق.