کنایه را به سادگی یکبار برای همیشه یاد بگیرید
امروز فضای مجازی و بستر اینترنت به یکی از مراجع مهم برای دانش آموزان تبدیل شده است تا با مراجعه به آن پاسخ بسیاری از پرسش های خود را بیابند.
تحریریۀ مدرسه آنلاین تلاش میکند تا در این بخش اطلاعات به روز و مستندی را پیرامون موضوعات درسی تهیه و در اختیار کاربران فضای مجازی قرار دهد.
امروز بحث کنایه را از درس علوم و فنون ادبی پایۀ یازدهم با هم میخوانیم.
کنایه چیست؟
کنایه به معنای سخن مبنی بر طعنه، توهین، یا ریشخند و همچنین، بیان پوشیده و غیرصریح سخن است. در اصطلاح ادبی، کنایه، جمله یا ترکیبی وصفی، ترکیبی اضافی، صفتی مرکب یا مصدری مرکب است که منظور و مقصود گوینده از بیان آن، معنای ظاهریاش نیست. همچنین، در کنایه «قرینۀ صارفه» که مخاطب را از معنای باطنی آگاه کند، وجود ندارد. قرینۀ صارفه یعنی نشانهای که با آن بتوانیم معنای باطنی سخن گوینده را با آن تشخیص دهیم.
ساختار آرایه کنایه
در ساختمان یک ترکیب کنایی دو عبارت مکنیٌ به و مکنیٌ عنه در کتب ذکر شده است که مکنیٌبه همان صورت ظاهری و مکنیٌعنه معنا و صورت باطنیست. این اصطلاحات را با یک مثال بهتر میتوانید درک کنید.
خون کسی را ریختن کنایه از کشتن کسی
خون ریختن به معنای کشتن است. در این کنایه خون ریختن مکنیٌ به و معنای هدف آن که کشتن است مکنیٌ عنه است.
انواع کنایه
کنایه آرایهای است که به دلیل قدمتش انواع متفاوتی دارد. در کتب آرایههای ادبی، آرایۀ کنایه را از سه جهت تقسیمبندی کردهاند؛ انواع کنایه از نظر نقش مکنیٌعنه، انواع کنایه از نظر وضوح معنا و انواع کنایه از نظر انتقال معنا. در ادامه هر یک از این انواع را بررسی میکنیم.
انواع کنایه از نظر مکنیٌعنه
این حالت خود به سه دسته تقسیم میشود؛ زیرا ممکن است مکنیٌ عنه به صورت موصوف یا اسم، فعل یا مصدر و یا صفت بیاید. به مثالهای زیر دقت کنید:
1- موصوف یا اسم
رفیق گرمابه و گلستان کنایه از رفیق صمیمی
در این حالت یک یا چند صفت، جمله یا عبارت وصفی را پشت سر هم و در معنای کنایی استفاده میکنیم.
۲- فعل یا مصدر
آب در هاون کوبیدن یا باد در قفس کردن کنایه از انجام کاری بیهوده
استفاده از فعل یا مصدر یکی از پرکاربردترین ساختارها در ساختن کنایه است. به مثال توجه کنید.
آش برای کسی پختن کنایه از نقشه کشیدن برای اذیت و آزار کسی
۳- صفت
آرایۀ کنایه ممکن است به شیوۀ صفت در جمله ظاهر شود و باید آن را از دیگر صفتها و ساختار جمله تشخیص داد. به مثال زیر دقت کنید:
پای آبله شدن کنایه از عاجز و ناتوان شدن
انواع کنایه از نظر وضوح
برای تقسیم وضوح کنایات با بررسی حالت و تعداد واسطهها میان مکنیٌبه و مکنیٌعنه، آنها را تقسیم بندی میکنیم که خود به سه دسته تقسیم میشوند.
1- رمز
رمز نوعی کنایه است که تمام واسطههای میان مکنیعنه و مکنیبه پنهان هستند. به همین دلیل تشخیص آن بسیار سخت است؛ زیرا رسیدن از معنای ظاهری به معنای باطنی بدون هیچ اشاره و کمکی سخت میشود. نمونههای این نوع از کنایه کمتر در ادبیات دیده میشوند.
۲- تلویح
همانطوری که مطلع شدید، اگر واسطه میان مکنیعنه و مکنیبه زیاد باشد نیز دریافت معنای هدف آن کنایه سخت میشود. حال اگر تعداد واسطهها زیاد باشد حالت دیگری رخ میدهد که به آن تلویح گفته میشود. این حالت به دلیل فهم دشوارش بیشتر در متون قدیمی کاربرد دارد و در محاورههای امروزی جایگاهی ندارد.
لاغری بچه شتر کنایه از بخشندگی
این کنایه به نظرتان عجیب است؟ حق دارید ولی اگر از استدلال نهان آن مطلع شوید، موضوع برایتان روشن میشود.
لاغر بودن بچۀ شتر نشانه شیر ندادن مادر به بچه است. وقتی مادر به بچه شتر شیر نمیدهد در واقع شیر را به مهمانانش میدهد و نشان از بخشندگی اوست.
3- ایما
در ایما تعداد واسطهها کمتر و متعادلتر است به همین دلیل رسیدن از معنای ظاهری به باطنی سهولت پیدا میکند. میتوان گفت ایما در تقابل با تلویح است. در واقع ایما رایجترین نوع کنایه و درک آن آسان است؛ زیرا شنونده بلافاصله پس از شنیدن به مقصود گوینده پی میبرد.
بی سر و پا بودن کنایه از بیادب و فرومایه بودن
تفاوت کنایه و مجاز:
در مجاز، تنها یکی از دو معنی قابل دریافت است، آن هم معنی دروغین.
در کنایه، هر دو معنی ظاهری (نزدیک) و پنهان (دور) دریافت میگردد؛ ولی معنای دور مدنظر شاعر است.
نمونهای از این دو را باهم مقایسه کنید:
«چو آشامیدم این پیمانه را پاک / در افتادم ز مستی بر سر خاک»
در این بیت، «پیمانه» مجاز از «شراب» است چون هیچکس پیمانه (ظرف) را نمینوشد بلکه شرابی که داخل آن هست را مینوشند.
بنابراین، معنای ظاهری آن (ظرف) به هیچوجه قابل پذیرش نیست و تنها معنای دروغین آن (شراب) پذیرفتنی است.
«ای که انگشتنمایی به کرم در همه شهر / وه که در کار غریبان عجبت اهمالی است»
در این بیت، «انگشت نما بودن» کنایه از مشهور بودن است. توجه داشته باشید که هم معنای ظاهری آن (کسی که مردم با انگشت، او را نشان میدهند.) و هم معنای پنهانی آن (معروف بودن)، قابل پذیرش است امّا منظور شاعر، معنای پنهانی آن بوده است.
تفاوت کنایه و استعاره:
استعاره معمولاً در «واژه» رخ میدهد.
کنایه در «ساختار کلام» رخ میدهد؛ به این معنا که کنایه معمولاً یک عبارت است که به صورت مصدر هم قابل بیان است.
نمونهای از این دو را باهم مقایسه کنید:
«تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من / هیچکس مینپسندم که بهجای تو بود»
در این بیت، «سرو» استعاره از معشوق است.
«هرکه دل پیش دلبری دارد / ریش در دست دیگری دارد»
«ریش در دست دیگری داشتن» کنایه از بیاختیاری میباشد.
تعدادی از پرکاربردترین اصطلاحات کنایی
«خون جگر ریختن» کنایــــه از آزار دادن شدید
«انگشتنما بودن» کنایــــه از مشهور بودن
«بر سر چیزی بودن» کنایــــه از پایبند بودن به آن
«آب در هاون کوبیدن» کنایــــه از کار بیهوده کردن
«تخم در شوره خاک افکندن» کنایـــه از کار بیهوده کردن
«خشت بر آب زدن» کنایـــه از کار بیهوده کردن
«رخت نهادن در جایی» کنایــــه از اقامت گزیدن
«کمر بستن» کنایــــه از آمادۀ انجام کاری بودن
«دل کسی را بردن» کنایــــه از عاشق کردن
«یک زبان بودن» کنایـــه از متحد بودن
«کمان را زه کردن» کنایــــه از آمادۀ دفاع یا جنگ بودن
«پای لغزیدن» کنایــــه از منحرف شدن
«دل پیش کسی داشتن» کنایــــه از عاشق بودن
«ریش در دست دیگری داشتن» کنایـــــه از بیاختیاری
«هوای چیزی در سر داشتن» کنایه از خواستار چیزی بودن
«خاک درگاه کسی شدن» کنایه از تسلیم شدن و خود را حقیر شمردن
«دست کسی را گرفتن» کنایــــه از کمک کردن
«پشت بر زین بودن» کنایــــه از پیروزی
«زین به پشت بودن» کنایـــــه از شکست
«دست شستن از چیزی» کنایـــه از رها کردن آن چیز
«تنگ چشم بودن» کنایــــه از خسیس بودن
«دست بر سر کسی گذاشتن» کنایه از حمایت کردن
«باد از سر بیرون کردن» کنایه از غرور را کنار گذاشتن
«پا به سنگ آمدن» کنایـــه از بلا و مصیبتی پیش آمدن
«پای در رکاب آوردن» کنایـــه از مهیای سفر شدن
«بیرون آمدن آفتاب از زیر ابر» کنایه از آشکار شدن راز
«چشم داشتن» کنایــــه از انتظار داشتن
«لبها را بر هم دوختن» کنایــــه از سکوت کردن
«دل شستن» کنایــــه از صرف نظر کردن
«بر باد شدن» کنایـــــه از نابودی
«پیاله گرفتن» کنایــــه از نوشیدن شراب
«رخت کشیدن» کنایـــه از سفر کردن
«گوش به زنگ بودن» کنایــــه از منتظر بودن
«دست و پا زدن» کنایـــه از تلاش فراوان و بیهوده کردن
«بر باد دادن» کنایـــــــه از نابودن کردن
«مهر بر لب زدن» کنایــــه از سکوت کردن
«به چشم نیامدن» کنایـــــه از مورد توجه نبودن
«دامن برچیدن» کنایــــه از ترک کردن
«نعل در آتش داشتن» کنایه از بیقرار و مضطرب بودن
«زمینگیر شدن» کنایــــه از ناتوانی
«ساختن با چیزی» کنایــــه از کنار آمدن با آن
«تشنۀ چیزی بودن» کنایه از اشتیاق زیاد به آن چیز
«گرد بودن بر خاطر» کنایه از کدورت داشتن
«سیاه کاسه بودن» کنایــــه از پَست بودن