زیباترین شعرهای امام رضایی را اینجا بخوانید
شعرهای زیبا ادبیات یک جامعه را تشکیل میدهند. خواندن شعر به خودی خود و به طور نامحسوس، باعث پرورش و لطافت روح انسان می شود و ذوق را بارور میسازد.
مدرسه آنلاین میکوشد به قدر وسعش شعرهای خوب را با شما به اشتراک بگذارد. امروز شعرهایی زیبا از شاعران کشور در وصف حضرت رضا سلاماللهعلیه به مناسبت شهادت امام به شما تقدیم میکنیم.
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر میخوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمیدانم
نمیدانم چرا اینقدر با من مهربانی تو
نمیدانم کنارت میزبانم یا که مهمانم
نگاهم روبهروی تو بلاتکلیف میماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم
به دریا میزنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم
سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه، پریشانم
تماشا میشوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم
اگر سلطان تویی دیگر اِبایی نیست میگویم:
که من یک شاعر درباریام، مداح سلطانم
(سید حمیدرضا برقعی)
****************
در گوشهای ز صحن تو قلبم نشسته است
دل، طوقِ الفتی به ضریح تو بسته است
چون دشتهای تشنه در این آستان قدس
در انتظار ابر عنایت نشسته است
چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب!
ما را قبول کن که دل ما شکسته است
فوج کبوتران تو آموخت عشق را
پرواز نور در حرمت دسته دسته است
دریاب روح خستۀ ما را که مثل اشک
دیگر امید ما ز دو عالم گسسته است
میآید از تراکم عالم به این دیار
قلبی که از تزاحم اندوه خسته است
(مرحوم غلامرضا شکوهی)
**************
در خاک می پیچد تنش را مرد غربت
دارد در این حالت تماشا مرد غربت
باید تماشا کرد و خون از چشم بارید
دریا به دریا همنوا با مرد غربت
هرم نفس هایش پر از تاثیر زهر ، است
در آتش افتاده ست گویا مرد غربت
او آب را پس میزند ای وای، ای وای
در فکر عاشوراست آیا مرد غربت ؟
یک شهر عاشق داردو سرگشته اما
تنها تر از تنهاست اینجا مرد غربت
دردانه ای بوی مدینه با خود آورد
خوبست دیگر نیست تنها مرد غربت
یک کهکشان راه است تا فهمیدن او
هفت آسمان شد فاصله تا مرد غربت
(سید محمد بابامیری)
********************
از تناقضهای عادت گشته سرشاریم ما
گاه اصراریم ما، گهگاه انکاریم ما
هرکجا پا میگذاریم اشکمان جاری شود
هیئت دیوانگانیم، ابر سیّاریم ما
دست خالی را پر از تسبیح و تربت میکنیم
رونق از نام رضا داریم، بازاریم ما
کعبه مردم شدیم از بس ترک برداشتیم
سینهچاک مرتضی هستیم، دیواریم ما
روضه میخوانیم و خصم روضه، از رو میرود
شکر حق، با قابضالارواح، همکاریم ما
سفره همسایه رنگین میشود از خون ما
مجری امضای طوماریم، خودکاریم ما
چشم ما بر دست زوار است در باب جواد
در بغل سرقفلی باب رضا(ع) داریم ما
سهم سقاخانه ما را فزونتر کن ز پیش
گر تصور میکنی امروز هوشیاریم ما
در دل ما دائما نقارهها هو میکشند
مطرب و درویش و شهرآشوب و بیماریم ما
مطرب و درویش و شهرآشوب و بیمار و خراب
الغرض خوبیم یا بد! خیل زوّاریم ما
با کبوترهای تو، پر میکشد دست دعا
چشمِ آهوئیم، یک آمین طلبکاریم ما
گوشهای پای ضریحات دست ما را بند کن
دست ما را بند کن جایی، گرفتاریم ما
کم نمیآید کَرَم، از بس که یارِ ما یکی است
کم نمیآید توقع، بس که بسیاریم ما
شانهات، تابوت ما را تا کجا خواهد کشید؟
بعد مُردن هم تو را ای عشق، سرباریم ما
(احمد بابایی)
**************
ذهنم پر است چون حرمت از مثالها
از باید و نباید و از احتمالها
آقا قبول میکندَم یا نه؟ میروم
بس که برآمدهست از آقا محالها
ایران ز لطف، کشور محرابها شده
چون سوی توست سجده این خط و خالها
آهو به چشم مست، پناهنده میشود
تضمین نمودهاند غزل را غزالها
مانند کورها به شما تکیه کردهام
من با اشاره حرف زدم مثل لالها
رویم سیاه! اشهد من عرض لکنت است
شوری بریز بر سر و سور بلالها
قربان تو! به پاسخ در راه ماندهات
بند آمده زبان تمام سوالها
واکن گره گره، قفس این کبوتران
بسته شده به پنجره فولاد، بالها
هم مِهر رو زده به مزار تو قرنها
هم ماه رو نهاده به قبر تو سالها
وقتی خیالها همه در بند مشهداند
باید نماز خواند به پشت خیالها
زائر بهشت میرود از روضة رضا
حتی کسی که برده دلش را مدالها
گفتند خوب و بد همه در هم خریدنیاست
خود را فکندهام به دل قیل و قالها
گفتم که خوش به حال حرم رفتهها و کاش
من هم شوم یکی ز همین خوش بحالها
پیش از دعا اجابتِ آقا مثل شدهست
ذهنم پر است چون حرمت از مثالها
(احمد بابایی)
******************
چون ماهیان برکهام، بیتاب ماهم یا رضا !
از عاشقانِ «عاشقی با یک نگاهم» یا رضا !
من خوب میدانم بدم اما دوباره آمدم
خاکیِ راه مشهدم پس سر به راهم یا رضا !
به به! چه میآید به هم ترکیب ما، آخر بر آن
صحن سفید مرمرت، خالی سیاهم یا رضا !
وقت نظر بر گنبد و گلدستههای عرشیت
افتاده با عمامهها از سر کلاهم یا رضا !
تو شرط مستی هستی و هستم ز نیشابوریان
در صحن جمهوری اگر «مشروطهخواه»م یا رضا !
مشروطه و مشروعه را دادم به دست عاقلان
در مجلس مستان تو با پادشاهم یا رضا !
یادم نمیآید یکی از دردهای بی حدم
شکر خدا پهلوی تو من روبراهم یا رضا !
از ماه زیباتر تویی، از نوح آقا تر تویی
با اینکه بدنامم ولی دادی پناهم یا رضا !
من در بهشتم پس قسم ساقی! به سقاخانهات
حتما کشیده دست تو خط بر گناهم یا رضا !
پیش ضریحت پیشتر خیر دو عالم خواستم
عمریست من شرمندهی آن اشتباهم یا رضا !
یا ضامن آهو! بگو صیاد آزادم کند
تا صحن آزادی شبی باشد پناهم یا رضا !
از آب سقا خانهات یک جرعه نوشیدم ببین
«رَستم از این بیت و غزل» من مست مستم یا رضا!
(قاسم صرافان)
*******************
سگ کویت به دست آرد رگ خواب غزالان را
اگر که سرمه چشمش کند خاک خراسان را
چنان احساسی و پاک و لطیف و مهربان هستی
که شاعر میکند عشق تو لات چاله میدان را
غبار خاک پایت را نسیم آورد تا تهران
بنا کردند بازار طلای سبزه میدان را
تو آن شاهی که برعکس عرب ها با کمی لبخند
بدون جنگ و خونریزی گرفتی خاک ایران را
به پر بشکافت نیل مردم دور ضریحت را
خدای طور! موسی کرده ای انگار دربان را
قسم خوردی که می آیی سه موطن بعد جان دادن
دریغ از بخت! عزراییل هم پس میزند جان را
اگر گریان به دیوار حرم تکیه نمیدادم
کدامین کوه طاقت داشت این حال پریشان را ؟…
گرفته کفش داری جای کفش انگار پایم را
به این ترفند پابند توام باقی دوران را…
(هادی جانفدا)