حکایت؛ رغبت به روزه گرفتن در حال طفولیت
حکایت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکتهای اخلاقی نهفته است. ادبیات فارسی ما سرشار از حکایات زیبای ادبی و اخلاقی است. داستان هایی که پند و اندرز می دهد و زیبایی های ادبی و زبانی آن گفتار و نوشتار خواننده را روان و زیبا میکند.
در مدرسه آنلاین حکایاتی از متون ادبی فارسی برای شما انتخاب و هر چند وقت یک بار منتشر میکنیم. در زیر حکایتی از باب هفتم در عالم تربیت از بوستان سعدی به شما تقدیم میکنیم.
به طفلی دَرَم رغبت روزه خاست ندانستمی چپ کدام است و راست
یکی عابد از پارسایان کوی همی شستن آموختم دست و روی
که بسم الله اول بِسُنّت بگوی دوم نیت آور، سوم کف بشوی
پس آن گه دهن شوی و بینی سه بار مَناخِر به انگشت کوچک بخار
به سبّابه دندان پیشین بمال که نهی است در روزه بعد از زوال
وز آن پس سه مشت آب بر روی زن ز رستنگه موی سر تا ذَقَن
دگر دستها تا به مرفق بشوی ز تسبیح و ذکر آنچه دانی بگوی
دگر مسح سر، بعد از آن غسل پای همین است و ختمش به نام خدای
کس از من نداند در این شیوه بِه نبینی که فرتوت شد پیر ده؟
بگفتند با دهخدای آنچه گفت فرستاد پیغامش اندر نهفت
که ای زشت کردار زیبا سخن نخست آنچه گویی به مردم بکن
نه مسواک در روزه گفتی خطاست بنی آدم مرده خوردن رواست؟
دهن گو ز ناگفتنیها نخست بشوی آن که از خوردنیها بشست
کسی را که نام آمد اندر میان به نیکوترین نام و نَعتش بخوان
چو همواره گویی که مردم خرند مبر ظن که نامت چو مردم برند
چنان گوی سیرت به کوی اندرم که گفتن توانی به روی اندرم
وگر شرمت از دیدهٔ ناظر است نه ای بیبَصَر، غیب دان حاضر است؟
نیاید همی شرمت از خویشتن کز او فارغ و شرم داری ز من؟
لغات دشوار:
به طفلی دَرَم: در زمان کودکیم.
بسنت: مطابق سنت و آیین؛ بسمالله گفتن در آغاز وضو و هر کار، مستحب است.
مَناخِر: جمع منخر به معنی سوراخهای بینی است.
سبّبابه: دومین انگشت دست که بعد از شست قرار دارد. مصرع دوم یعنی این کار (انگشت به دندان مالیدن، مسواک کردن) در حال روزه پس از رسیدن ظهر، مطابق فقه بعضی از اهل سنت منع شده است.
ذَقَن: زنخدان، چانه.
مِرفَق: آرنج.
دهخدا: در اینجا پیرِ ده مراد است.
بنی آدم مرده خوردن: اشاره است به آیۀ قرآن در مذمت غیبت: «وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا»: هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟!.
ای که از …: ای کسی که دهانت را از خوردنیها شستی.
مبر ظَنّ: ظنّ بردن یعنی گمان بردن.
چمان گوی …: در کوی و برزن، پشت سرم، آن طور از رفتارم سخن بگوی …
نه ای بیبصر: ای کوردل آیا خدای دانندۀ غیب حاضر نیست؟