داستان کوتاه؛ شاگرد باهوش و شاگرد با همّت
از جمله نیازهای روزمره کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان خواندن شعر و داستان است که سهم به سزایی در پرورش ذوق و خلاقیت آنها دارد. خواندن و شنیدن داستان یکی از تفریحات و سرگرمیهای مفید برای کودکان است که قدرت گفتاری و نوشتاری و همچنین تخیل و حافظۀ آنها را تقویت میکند.
ما بنا داریم در مدرسه آنلاین گاه گاهی داستانهای کوتاه کودکانه بگذاریم تا کودکان علاوه بر پر کردن اوقات فراغت از کارکردهای آموزشی، اخلاقی و تفریحی آن بهره ببرند.
در زیر داستان آموزندۀ شاگرد باهوش و شاگرد با همّت را برای شما آوردهایم. داستان را با هم بخوانیم.
«روزی روزگاری، دهکده ای بود که بیشترین محصول گندم را داشت. روزی آفت وحشتناکی به گندمهای این دهکده زد. معلمِ تنها مدرسۀ آن دهکده، شاگردانش را صدا زد و به آنها گفت من دوستی دارم که در دهکدهای دیگر زندگی میکند. او راه از بین بردن این آفت را بلد است. باید یکی از شما را به همراه نمونۀ گندم آفتخورده پیش او بفرستم تا راه نجات از این مشکل را بیابد و ساختن سم آفت کش را به شما یاد بدهد. حالا چه کسی داوطلب انجام دادن این کار است؟
زرنگترین شاگرد کلاس گفت که من آنقدر باهوشم که میتوانم سریع روش ساختن سم را یاد بگیرم و برگردم. من میروم.
معلم قبول کرد اما گفت من یکی از شاگردان معمولی کلاس را نیز همراه تو میفرستم تا تنها نباشی. مراقب او باش.
آنها فردا صبح به سمت دهکدۀ دیگر حرکت کردند و بعد از چند هفته برگشتند.
همه منتظر بودند تا داستان را بشنوند و نحوۀ ساختن سم را یاد بگیرند. شاگرد زرنگ گفت که از ترکیب چند مادۀ ساده میتوانیم سم را بسازیم و آفت را از بین ببریم. سپس چند ماده را با هم مخلوط کرده و روی مزارع پاشید. اما نه تنها آفتها از بین نرفت بلکه بیشتر شد.
این بار معلم شاگرد معمولی را صدا زد و خواست که هرچه به یاد دارد بگوید. او کامل و دقیق مرحله به مرحله از تمیز بودن ظرف سم و اندازۀ دقیق مواد تا زمان آب ندادن به مزرعه را برایشان شرح داد.
این بار سم را ساختند و روی مزرعهها پاشیدند. بعد از مدتی آفت گندمها از بین رفت.
همه با تعجب از معلم سؤال کردند که چطور ممکن است روش شاگرد زرنگ عمل نکرده باشد اما شاگرد معمولی توانسته باشد روش درست را یاد بگیرد؟
معلم گفت شاگرد زرنگ به هوش خودش مغرور شده و به آموزش دوست من زیاد دقت نکرده بود. چون فکر میکرده است که با هوش زیاد خود میتواند از پسش بربیاید. اما شاگرد معمولی با دقت کافی و پشتکار زیاد توانست بهخوبی سم آفتکش را یاد بگیرد.
هوش یک نعمت الهی است که اگر با همت و پشتکار همراه شود میتواند نتایج درخشانی داشته باشد، اما اگر فردِ باهوش با همّت نباشد از هوشش نفع چندانی نمیبرد و به دیگران هم نفع چندانی نمیرساند. برعکس یک فرد معمولیِ با پشتکار میتواند موفقیتهای زیادی کسب کند و با همّتی که دارد هوشش نیز تقویت میشود.»