زنگ تفریحشعر و داستان

آغاز هفته با فال حافظ؛ ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

همۀ ما ایرانیان همواره در طول تاریخ به ادبیات و به‌خصوص شعر علاقه‌مند بوده‌ایم و البته بسیاری از ما خود اهل ذوقیم و دستی بر آتش شعر و ادبیات داریم. شعر همیشه بر نثر پیشی داشته و اقبال عمومی به آن بیشتر بوده است. در این میان حافظ برای ما جایگاه ویژه‌تری دارد.

مدرسه آنلاین– ما در اینجا قصد کرده‌ایم هر از گاهی غزلی از خواجۀ شیراز به دیدۀ پرمهر شما تقدیم کنیم.

غزل‌های روح‌نواز حافظ همدم لحظه‌های تنهایی، همنشین اوقات دلتنگی و مجلس‌آرای شب‌های چلۀ ماست. با آن فال می‌گیریم و بهگفته‌ها و نصایح شاعر شیراز دل می‌سپریم و به لسان غیبش ایمان داریم. حافظ از آن شاعرانی است که نه تنها خواص و متخصصان ادبیات زیبایی‌ها و لطافت‌های ادبی شعرش را درمی‌یابند و مورد پژوهش قرار می‌دهند و شاعران از شعرش حظی وافر می‌برند و برای جلایِ روح و پرورش طبع آن را از دست نمی‌نهند بلکه عموم مردم از هر رشته و حرفه‌ای که باشند آن را دوست دارند و با غزل‌هایش زندگی می‌کنند و گره از پیشانی می‌گشایند. حافظ به قول استاد بهاءالدین خرمشاهی نه تنها حافظ ذهن و زبان ماست بلکه حافظۀ ماست. حافظ حافظۀ ایرانی است.

تفألی به حافظ زدیم و این غزل زیبا آمد:

1-ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

2-تا دامنِ کفن نکشم زیرِ پایِ خاک

باور مکن که دست ز دامن بدارمت

3-محرابِ ابرویت بنما تا سحرگهی

دستِ دعا برآرم و در گردن آرمت

4-گر بایدم شدن سویِ هاروتِ بابلی

صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت

5-خواهم که پیش میرمت ای بی‌وفا طبیب

بیمار باز پرس که در انتظارمت

6-صد جوی آب بسته‌ام از دیده بر کنار

بر بویِ تخمِ مِهر که در دل بکارمت

7-خونم بریخت وز غمِ عشقم خلاص داد

مِنّت پذیرِ غمزهٔ خنجر گذارمت

8-بارم ده از کرم سویِ خود تا به سوزِ دل

در پای دم‌به‌دم گهر از دیده بارمت

9-حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضعِ توست

فِی‌الجمله می‌کنی و فرو می‌گذارمت

معنای لغات، عبارات و ابیات دشوار:

دامن کشیدن: اِعراض کردن، ترک کردن.

دامن کفن زیر خاک کشیدن: از دنیا رو برگرداندن و با کفن به زیر خاک رفتن. 

بیت 3- هلال محراب مانند ابرویت را به من نشان بده تا سحرگاهی؛ دست به دعا برآورم و در گردن تو بیاویزم.

بیت 4- گر بایدم شدن سویِ هاروتِ بابلی: اگر ناگریز باشم تا نزد هاروت بابلی بروم.

طبیب به قرینۀ بی‌وفا مراد معشوق است.

بیت6- صد جوی آب از چشمم به پهلوی خود روان کرده‌ام؛ به امید اینکه بذر مهر و وفا در دل تو بکارم. 

بیت 7- از غمرۀ خنجرکش تو که مرا از غم عشق خلاص کرد تشکر دارم. مژه را به خنجر تشبیه کرده، می‌گوید غمزۀ چشم تو با خنجر مژه خون مرا ریخت و مرا از غم عشق خلاص کرد.

بار: اجازه.

نه وضع توست: شایستۀ تو نیست.

فی‌الجمله: باری، به هر حال.

فرو می‌گذارمت: از گناه تو صرفنظر می‌کنم.

 

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا