حکایت گلستان؛ حسودانی که خود نیز در رنجند
حکایت نوعی از داستان کوتاه است که در آن درس یا نکتهای اخلاقی نهفته است. ادبیات فارسی ما سرشار از حکایات زیبای ادبی و اخلاقی است. داستانهایی که پند و اندرز میدهد و زیباییهای ادبی و زبانی آن گفتار و نوشتار خواننده را روان و زیبا میکند و حکمتهایش به او حکمت میآموزد و در اخلاق فردی و جمعی بسیار مؤثر است.
در مدرسه آنلاین حکایاتی از متون ادبی فارسی برای شما انتخاب و هر چند وقت یک بار منتشر میکنیم. در زیر حکایتی از باب اول در سیرت پادشاهان از گلستان سعدی به شما تقدیم میکنیم.
سرهنگ زادهای را بر در سرای اِغلَمِش دیدم که عقل و کیاستی و فهم و فراستی زاید الوصف داشت، هم از عهد خُردی آثار بزرگی در ناصیه او پیدا.
بالای سرش ز هوشمندی
میتافت ستارۀ بلندی
فی الجمله مقبولِ نظرِ سلطان آمد که جمال صورت و معنی داشت و خردمندان گفتهاند توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل نه به سال. ابنای جنس او بر منصب او حسد بردند و به خیانتی متهم کردند و در کشتن او سعی بی فایده نمودند: دشمن چه زند چو مهربان باشد دوست؟
مَلِک پرسید که موجب خصمی اینان در حق تو چیست؟ گفت در سایۀ دولت خداوندی دام ظِلُّه همگنان را راضی کردم مگر حسود را که راضی نمیشود الاّ به زوال نعمت من؛ و اقبال و دولتِ خداوند بادً
توانم آنکه نیازارم اندرون کسی
حسود را چه کنم کو ز خود به رنج دَرست؟
بمیر تا برهی، ای حسود، کاین رنجیست
که از مشقّتِ آن جز به مرگ نتوان رست
شوربختان به آرزو خواهند
مُقبلان را زوال نعمت و جاه
گر نبیند به روز شپّره چشم
چشمۀ آفتاب را چه گناه؟
راست خواهی، هزار چشم چنان
کور بهتر که آفتاب سیاه
معنی واژگان و عبارات دشوار:
سرای اِغلَمِش: کاخ اغلمش.
کیاست: تیزفهمی، زیرکی.
زاید الوصف: بیش از حدّ بیان.
ناصیه: پیشانی. در اصل به معنی موی پیشانی، موی جلوی سر است.
مقبول نظر سلطان آمد: در نظر سلطان مورد پسند واقع شد.
صورت و معنی: ظاهر و باطن.
ابنای جنس: همکاران، همپایگان.
منصب: رتبه، مقام.
چه زند؟: در اینجا چه سخنچینی و سعایتی تواند کرد؟ چه زیانی تواند رسانید؟
خصمی: دشمن.
دولت خداوندی: دولت شاهانه.
دام ظلّه: سایۀ او بر دوام باد.
و اقبال و دولت خداوند باد: بخت و سلطنت پادشاه پایدار باد.
به رنج در: در رنج.
مشقت: سختی، رنج و زحمت.
شوربخت: مقبِل: اولی یعنی تیرهبخت و دومی به معنی خوشبخت.
گر نبیند به روز شپرّه چشم: اگر چشم خفاش در روز نمیبیند.
راست خواهی هزار …: حقیقت را بخواهی هزار چشم مانند چشم شپره کور باشد بهتر از آن است که آفتاب تاریک شود و گیتی دچار ظلمت گردد.