زنگ تفریحشعر و داستان

داستان خنده‌دار ضرب‌المثل‌ها؛ مگه تنبل خونه‌ی شاه عباسه؟

ضرب المثل‌ها بخشی از شناسنامۀ یک ملت هستند و در همۀ کشورها و زبان ها رواج دارند. امروزه به دلیل کاهش مطالعه و افزایش استفاده از شبکه های اجتماعی از ضرب المثل ها کمتر استفاده می شود. ضرب المثل ها در باروری زبان نیز سهم مهمی دارند و فراموشی آنها زبان را لاغر و لاغرتر می کند.

ما در مدرسه آنلاین _ بر آن هستیم که ضرب المثل ها و داستان و ریشۀ آنها را بیاوریم تا هم یادآوری باشد و هم استفاده از آنها رواج بیشتری بگیرد.

داستان ضرب المثل «مگه تنبل‌خونۀ شاه عباسه؟» را با هم می‌خوانیم.

داستان مَثَل مگه تنبل‌خونۀ شاه عباسه:

«آورده‌اند که شاه عباس یک روز گفت: خدا را شکر! همۀ اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده‌اند و هیچ کس نیست که بدون درآمد باشد.

سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را تأیید کردند.

از نمایندگان اصناف پرسید،آنها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلاش‌های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند، اما وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط تنبل‌ها هستند که سرشان بی کلاه مانده.

شاه بلافاصله دستورداد تا تنبلخانه‌ای در اصفهان تأسیس شود و به امور تنبل‌ها بپردازد. بودجه‌ای نیز به این کار اختصاص داده شد.

کلنگ تنبل‌خانه را بر زمین زدند و تنبل‌خانۀ مجلل و باشکوهی تأسیس شد. تنبل‌ها از سرتاسر مملکت در آن جای گرفتند و زندگیشان از بودجۀ دولتی تأمین شد. تعرفۀ بودجۀ تنبل‌خانه روز به روز بیشتر می‌شد، شاه گفت: این همه پول برای تنبل‌خانه؟

عرض کردند: بله. تعداد تنبل‌ها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز می‌شود!

شاه به صورت سرزده و با لباس مبدّل به صورت ناشناس از تنبل‌خانه بازدید کرد. دید تنبل‌ها از در و دیوار بالا می‌روند و جای سوزن انداختن نیست. شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایده‌ای نداشت، آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمی‌توانست داخل بشود.

شاه دریافت که بسیاری از اینها تنبل نیستند و خود را تنبل جا زده‌اند تا مواجب بگیرند. پس به کاخ خود رفت و مسئله را به شور گذاشت. مشاوران هریک طرحی ارایه دادند تا تنبل‌ها را از غیر تنبل‌ها تشخیص بدهند ولی هیچ یکی از این طرح‌ها عملی نبود.

سرانجام دلقک شاه گفت: برای تشخیص تنبل‌های حقیقی از تنبل‌نماها همه را به حمامی ببرند و منافذ حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند. تنبل نماها تاب حرارت را نمی آورند و از حمام بیرون می روند و تنبل‌های حقیقی در حمام می‌مانند.

شاه این تدبیر را پسندید و آن را به اجرا درآورد.

تنبل‌نماها یک به یک از حمام فرار کردند. فقط دو نفر باقی ماندند که روی سنگ‌های سوزان کف حمام خوابیده بودند.یکی ناله می‌کرد و می گفت: آخ سوختم، آخ سوختم.

دیگری حال ناله و فریاد هم نداشت گاهی با صدای ضعیف می گفت: بگو رفیقم هم سوخت!

خلاصه این دو نفر به عنوان تنبل های واقعی به تنبل خانه برگشتند و به زندگی تنبلانه خود ادامه دادند.»

کاربرد:

وقتی که کسی زیاد تنبلی کند و یا کج و معوج بنشیند و یا لم بدهد، به او می گویند: مگه تنبل‌خونۀ شاه عباسه؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا