داستان ضرب المثل «نرود میخ آهنین در سنگ»
ضرب المثل ها بخشی از شناسنامۀ یک ملت هستند و در همۀ کشورها و زبان ها رواج دارند. امروزه به دلیل کاهش مطالعه و افزایش استفاده از شبکه های اجتماعی از ضرب المثل ها کمتر استفاده می شود. ضرب المثل ها در باروری زبان نیز سهم مهمی دارند و فراموشی آنها زبان را لاغر و لاغرتر می کند.
ما در مدرسه آنلاین_ بر آن هستیم که ضرب المثل ها و داستان آنها را بیاوریم تا هم یادآوری باشد و هم استفاده از آنها رواج بیشتری بگیرد.
داستان ضرب المثل «میخ آهنین در سنگ» را با هم می خوانیم.
«روزی روزگاری، کاروانی به قصد تجارت از ایران عازم یونان شد. در آن دوره هر کاروانی که به قصد تجارت عازم سرزمینی میشد مسافرانش چند شتر و اسب کرایه میکردند و کالایی که قصد فروش آن را داشتند بر حیوانات میبستند و عازم سفر میشدند. در بعضی از مسیرهای کوهستانی نیز گاهی عدهای دزد و راهزن بودند که به این کاروانها حمله میکردند. اموالشان را میدزدیدند و اگر مقاومت میکردند حتی صاحبین کالا را هم میکشتند.
مسافرین این کاروان به سلامت به یونان رسیدند و کالاهای یونانی را با کالاهای خود خرید و فروش کردند و به سمت ایران بازگشتند. آنها در مسیر بازگشت بودند که در دام یک گروه راهزن یونانی گیر افتادند و تمام اموال و دارایی تجار غارت شد، حتی شتر و اسب کاروانیان را هم از آنها گرفتند. تجار بیچاره هرچه گریه و ناله و التماس کردند هیچ فایدهای نداشت چون راهزنان یونانی بودند و اصلاً زبان فارسی بلد نبودند.
در میان مسافرین لقمان حکیم هم حضور داشت. لقمان گوشهای نشسته بود و رفتار غارتگران را مشاهده میکرد. تاجران نزد لقمان آمدند و گفتند: تو حکیمی! با اینها صحبت کن، شاید سخنی پندآمیز از زبان تو دل دزدان را به رحم آورد و حداقل شترها و اسبهای ما را به ما بازگرداند.
لقمان گفت: با چه کسی حرف بزنم و پند دهم؟ دل این افراد از سنگ شده، اگر نصیحت و اندرز در دل این بندههای خدا راهی داشت، این قدر سنگدلانه اموال و داراییهای مردم را غارت نمیکردند. حرف زدن من هیچ فایدهای ندارد. «نرود میخ آهنین در سنگ».»
ضرب المثل نرود میخ اهنی به سنگ در مورد افرادی به کار می رود که به خاطر نادانی هیچ نصیحتی را قبول نمیکنند.
چه داستان اشنایی!!!! نرود میخ اهنی در سنگ…نشنود گوش کر ز پند اهنگ .