زنگ تفریحشعر و داستان

شعری در وصف حضرت معصومه؛ همسایه سایه‌ات به سرم مستدام باد

شعرهای زیبا ادبیات یک جامعه را تشکیل می‌دهند. خواندن شعر به خودی خود و به طور نامحسوس، باعث پرورش و لطافت روح انسان می شود و ذوق را بارور می‌سازد.

مدرسه آنلاین می‌کوشد به قدر وسعش شعرهای خوب را با شما به اشتراک بگذارد. امروز شعری زیبا از سیدحمیدرضا برقعی در وصف بانوی خوبی‌ها، حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها به مناسبت ولادت ایشان به شما تقدیم می‌کنیم.

همسایه سایه‌ات به سرم مستدام باد

لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

وقتی انیس لحظۀ تنهایی ام توئی

تنها دلیل اینکه من اینجایی‌ام توئی

هر شب دلم قدم به قدم می‌کشد مرا

بی‌اختیار سمت حرم می‌کشد مرا

با شور شهر فاصله دارم کنار تو

احساس وصل می‌کند آدم کنار تو

حالی نگفتنی به دلم دست می‌دهد

در هر نماز مسجد اعظم کنار تو

با زمزم نگاه دمادم هزار شمع

روشن کننند هاجر و مریم کنار تو

تا آسمان خویش مرا با خودت ببر

از آفتاب رد شده شبنم کنار تو

در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست

خونین‌تر است ماه محرم کنار تو

مادر کنار صحن شما تربیت شدیم

داریم افتخار که همشهری‌ات شدیم

ما با تو در پناه تو آرام می‌شویم

وقتی که با ملائکه همگام می‌شویم

بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات

مردان شهر نوکر و زن‌ها کنیزهات

زیباترین خاطره‌هامان نگفتنی‌ست

تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی‌ست

باران میان مرمر آیینه دیدنیست

این صحنه در برابر آیینه دیدنیست

مرغ خیال سمت حریمت پریده است

یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است

خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم

جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم

اعجاز این ضریح که همواره بی حد است

چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است

من روی حرف‌های خود اصرار میکنم

در مثنوی و در غزل اقرار می‌کنم

ما در کنار دختر موسی نشسته‌ایم

عمریست محو او به تماشا نشسته‌ایم

اینجا کویر داغ و نمک‌زار شور نیست

ما روبه‌روی پهنۀ دریا نشسته‌ایم

قم سال‌هاست با نفسش زنده مانده است

باور کنید پیش مسیحا نشسته‌ایم

بوی مدینه می‌وزد از شهر ما، بیا

ما در جوار حضرت زهرا نشسته‌ایم

از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان

از دست ما چه‌ها که کشیدی ببخشمان

من هم دلیل حسرت افلاک می‌شوم

روزی که زیر پای شما خاک می‌شوم…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا